چگونه در یک رابطه کنترل نشویم

 چگونه در یک رابطه کنترل نشویم

Thomas Sullivan

انسانها میل اساسی به آزاد بودن و کنترل زندگی خود دارند. آنها می خواهند بتوانند با حداقل محدودیت در آزادی خود آنچه را که می خواهند انجام دهند. یک رابطه تمایل دارد بخشی از این آزادی را از بین ببرد زیرا در یک رابطه وابستگی متقابل وجود دارد.

انتخاب های یک شریک بر دیگری تأثیر می گذارد. هر یک از طرفین سعی می کند بر دیگری تأثیر بگذارد.

هیچ اشکالی ندارد که در یک رابطه بر یکدیگر تأثیر بگذارید، اما می توانید این کار را بیش از حد انجام دهید.

در حالی که انتظار می رود آزادی در یک رابطه از بین برود، اگر ضرر زیاد است، ما مشکل داریم. این نشان می دهد که هیچ برابری در رابطه وجود ندارد. یکی از طرفین در حال کنترل است و دیگری کنترل می شود.

یکی از شریک ها آزادی خود را بیشتر از شریک دیگر از دست می دهد.

چگونه می دانید که در یک رابطه تحت کنترل هستید؟

همه چیز با یک احساس شروع می شود.

احساس کنترل شدن، تجاوز و استثمار شدن.

وقتی شریک زندگی شما از یک مرز عبور می کند یا سعی می کند بر شما کنترل داشته باشد، شما احساس کنید که مورد ظلم قرار گرفته اید.

به یاد داشته باشید که احساسات واقعیت نیستند. ممکن است در این نتیجه گیری که شریک زندگی تان کنترل کرده است درست باشد، یا ممکن است اشتباه کرده باشید.

نمی توانید اجازه دهید تحت تأثیر احساسات خود قرار بگیرید. قدم مهم بعدی این است که احساسات خود را تأیید کنید.

عواطف و احساسات راهی برای تحت تأثیر قرار دادن ما دارند. هنگامی که احساس می کنید از طرف شریک زندگی تان مورد ظلم قرار گرفته اید، اینرسی عاطفی شروع می شود و شما همشروع به فکر کردن در مورد تمام مواقعی که در گذشته باعث شده اند شما همین احساس را داشته باشید، باشید. این می تواند شما را مغرضانه کند. شما در نهایت تمام آن رویدادهایی را نادیده می گیرید که شریک زندگی شما مرزهای شما را نقض نکرده است یا جایی که شما کنترل می کنید.

اما، اما، اما...

فقط به این دلیل که احساسات شما باعث می شود که شما یک الگو ببافید. به این معنی است که هیچ الگوی وجود ندارد.

به همین دلیل است که تشخیص اینکه آیا شریک زندگی شما کنترل می کند یا نه، مانع چالش برانگیزی است که باید بر آن غلبه کنید. قبل از انجام اقداماتی برای توقف کنترل شدن، باید مطمئن شوید که واقعاً تحت کنترل هستید.

در اینجا یک راهنمای گام به گام برای تعیین اینکه آیا در رابطه خود تحت کنترل هستید یا نه:

1. این احساس را بپذیرید

اعتراف کنید که احساس می کنید تحت کنترل و ظلم هستید، اما به راحتی تسلیم این احساسات نشوید. کارهای بیشتری برای انجام دادن داریم.

2. احساس خود را بیان کنید

اگر احساس می کنید مجبور به انجام کاری هستید، آن را قاطعانه به شریک خود بگویید. اگر آنها شریک خوبی باشند، احساسات شما را نادیده نخواهند گرفت. اگر آنها علاقه مند به کنترل شما باشند، احساسات شما را باطل می کنند.

حتی ممکن است برای شما احساس بدی داشته باشند. این دستکاری است و ارتباط برقرار می کند:

"من به احساسات شما اهمیت نمی دهم. اما تو باید به من اهمیت بدهی و به خواسته های من عمل کنی. اگر این کار را نکنی، من احساس بدی خواهم داشت."

همچنین ببینید: 3 خوشه های اشاره رایج و معنای آنها

یا ممکن است در فشار دادن تهاجمی تر شوند.شما رعایت کنید آنها خواهند گفت که "نه" را برای پاسخ نمی پذیرند. اما شما باید "نه" آنها را بگیرید. وقتی به آن‌ها «نه» می‌گویید، «نه» شما را «نه» می‌گویند و چیزی شبیه این می‌گویند:

«نه، نه، نه. شما نمی توانید به من "نه" بگویید."

3. آیا این یک الگو است؟

یک یا دو مورد از این قبیل که شما را وادار می‌کنند با بی‌توجهی به احساستان قابل بخشش باشید. ممکن است سوء تفاهم باشد. چیزی که باید به دنبال آن باشید، الگویی از چنین رفتارهایی است.

اگر چنین الگویی وجود داشته باشد، احتمالاً در رابطه تحت کنترل هستید و احساسات شما درست است.

تشخیص بیش از حد در مقابل عدم شناسایی تهدیدها

این مفهوم مهمی است که باید قبل از بحث در مورد چگونگی متوقف کردن کنترل شدن در یک رابطه درک کرد.

این احساس ظلم شدن اساساً تشخیص یک تهدید است. . از آنجایی که فکر می‌کنید شریک زندگی‌تان شما را کنترل می‌کند، احساس خطر می‌کنید.

تلاش برای تأیید این احساسات به این معنی است که اطمینان حاصل کنید که تهدیدها را بیش از حد تشخیص نمی‌دهید.

انسان‌ها گونه‌های هیجان‌محور هستند که به سرعت تهدیدات را شناسایی می کنند. تشخیص بیش از حد تهدیدها به طور طبیعی برای ما اتفاق می‌افتد، به همین دلیل ضروری است که اقدامات لازم را برای تأیید صحت احساسات خود در مورد کنترل شدن انجام دهید.

اگر بیش از حد تشخیص دهید که در یک رابطه تحت کنترل هستید، به احتمال زیاد شریک زندگی خود را ناعادلانه سرزنش خواهید کرد. همانطور که در بالا ذکر شد، یکی از راه‌های غلبه بر این مشکل این است که احساسات خود را به شما منتقل کنیدشریک زندگی و نحوه پاسخ آنها را ببینید.

یک راه دیگر این است که سعی کنید مسائل را از دیدگاه شریک خود ببینید. سعی کنید ببینید از کجا می‌آیند.

بگویید شریک زندگی‌تان از شما می‌خواهد X را انجام دهید. شما نمی‌خواهید X را انجام دهید. . اگر X را انجام دهید، احساس خواهید کرد که تحت کنترل هستید.

اکنون X ممکن است برای شما مهم نباشد، اما ممکن است برای شریک زندگی شما مهم باشد. آنها سعی می کنند نیازی را برآورده کنند، اما شما آن را به عنوان یک تهدید می بینید. این به آنها بستگی دارد که با شما ارتباط برقرار کنند که چرا X برای آنها مهم است. اگر بفهمید، متوجه خواهید شد.

در اینجا، باید از فیلتر منطقی بودن استفاده کنید و از خود بپرسید:

همچنین ببینید: احساس بدی می کنید؟ 4 دلیل این اتفاق

"آیا آنچه از من می خواهند انجام دهم معقول است؟"

اگر فکر نمی کنید منطقی است، آن را با شریک زندگی خود در میان بگذارید. اگر آنها علاقه ای به کنترل شما ندارند، آنها را درک می کنند و سعی می کنند به یک مصالحه برسند.

شما همچنین می توانید در دام عدم شناسایی تهدیدات بیفتید.

شریک شما ممکن است سعی کنید شما را کنترل کنید، و شما احساس می کنید تحت کنترل هستید. اما شما این احساسات را منطقی خواهید کرد. در اینجا، شما در حال تشخیص کم کنترل هستید. شما نمی خواهید باور کنید که شریک زندگی تان سعی می کند شما را کنترل کند.

اگر به شریک زندگی خود بگویید که احساس کنترل دارید، در نهایت احساسات خود را مخدوش خواهید کرد. بدون توجه به اینکه چقدر احساسات خود را به خوبی توجیه کنید، نارضایتی به آرامی ایجاد می شود.

بنابراین هدف این استبرای شناسایی یک تهدید زمانی که یک تهدید واقعی وجود دارد. سپس، برای بیان احساسات خود در مورد تهدید قاطعانه.

چگونه از کنترل شدن دست برداریم

من وارد این موضوع نمی شوم که چرا افراد در یک رابطه کنترل می کنند. دلایل زیادی می تواند وجود داشته باشد. فرد کنترل کننده باید روی خودش کار کند تا آن دلایل را کشف کند و رفتارهای خود را تغییر دهد.

از آنجایی که بسیاری از افراد حاضر نیستند روی خودشان کار کنند، تشویق آنها به انجام این کار می تواند اتلاف وقت باشد.

0>در عوض، من روی آنچه شما می توانید انجام دهید تا کنترل شدن در یک رابطه را متوقف کنید، تمرکز خواهم کرد. شما کنترل کاملی بر خود دارید، اما نه بر شخص دیگری.

اول، باید متوجه شوید که یک الگو را تغذیه کرده اید. شریک زندگی شما اگر از ابتدا اجازه نمی دادید کنترل کننده نمی شد. بله، شما به همان اندازه در تداوم پویایی مقصر هستید.

نکته ای که در مورد الگوهای روابط ناسالم که در آن گیر می کنید این است که می توانید هر زمان که بخواهید از تغذیه آن الگوها خودداری کنید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که بفهمید چگونه به الگو کمک می کنید. و سپس انجام آن را متوقف کنید یا کارها را متفاوت انجام دهید.

در پویایی رابطه کنترل شده توسط کنترلر، شما با کنار گذاشتن کنترل الگو را تغذیه می کنید - با اجازه دادن به خود برای کنترل شدن.

هرچقدر هم که دیوانه کننده است. خوب، مهم نیست که چقدر در رابطه خود کنترل شده اید، باز هم قدرت رد کردن را دارید. شما هنوز این قدرت را دارید که «نه» بگویید. تو هنوزیک انتخاب داشته باشید که رعایت نکنید.

وقتی این کار را انجام دادید، آماده باشید که با مقاومتی از طرف شریک زندگی خود مواجه شوید. آنها احتمالاً به کنترل شما عادت کرده اند. امتناع شما از مشارکت در پویایی برای آنها تازگی دارد. مدتی طول می کشد تا سرشان را دور آن بپیچند.

در یک رابطه برابر، هر دو طرف می توانند به یکدیگر «نه» بگویند و برای خود موضع بگیرند.

Thomas Sullivan

جرمی کروز یک روانشناس و نویسنده با تجربه است که به کشف پیچیدگی های ذهن انسان اختصاص دارد. جرمی با اشتیاق به درک پیچیدگی‌های رفتار انسانی، بیش از یک دهه است که به طور فعال در تحقیق و تمرین شرکت داشته است. او دارای مدرک دکتری است. در روانشناسی از یک موسسه مشهور، جایی که او در روانشناسی شناختی و عصب روانشناسی تخصص داشت.جرمی از طریق تحقیقات گسترده خود بینش عمیقی نسبت به پدیده های روانشناختی مختلف از جمله حافظه، ادراک و فرآیندهای تصمیم گیری ایجاد کرده است. تخصص او همچنین در زمینه آسیب شناسی روانی با تمرکز بر تشخیص و درمان اختلالات سلامت روان گسترش می یابد.اشتیاق جرمی به اشتراک گذاری دانش باعث شد تا او وبلاگ خود را با نام «درک ذهن انسان» تأسیس کند. او قصد دارد با گردآوری مجموعه وسیعی از منابع روانشناسی، بینش های ارزشمندی را در مورد پیچیدگی ها و تفاوت های ظریف رفتار انسانی در اختیار خوانندگان قرار دهد. از مقالات تامل برانگیز گرفته تا نکات کاربردی، جرمی یک پلتفرم جامع برای هر کسی که به دنبال افزایش درک خود از ذهن انسان است ارائه می دهد.جرمی علاوه بر وبلاگ خود، زمان خود را نیز به تدریس روانشناسی در یک دانشگاه برجسته اختصاص می دهد و ذهن روانشناسان و محققان مشتاق را پرورش می دهد. سبک تدریس جذاب و تمایل واقعی او برای الهام بخشیدن به دیگران، او را به استادی بسیار محترم و مورد تقاضا در این زمینه تبدیل کرده است.مشارکت جرمی در دنیای روانشناسی فراتر از دانشگاه است. او مقالات تحقیقاتی متعددی را در مجلات معتبر به چاپ رسانده و یافته های خود را در کنفرانس های بین المللی ارائه کرده و در توسعه این رشته مشارکت داشته است. جرمی کروز با فداکاری قوی خود برای پیشبرد درک ما از ذهن انسان، همچنان به الهام بخشیدن و آموزش خوانندگان، روانشناسان مشتاق و محققان همکار در سفرشان به سوی کشف پیچیدگی های ذهن ادامه می دهد.