احساس بدی می کنید؟ 4 دلیل این اتفاق
فهرست مطالب
در پس احساس گم شدن و نامرتب بودن چیست؟ میدانید، وضعیت عاطفیای که در آن هستید، جایی که احساس میکنید زندگیتان به هم ریخته است.
دوستتان با شما تماس میگیرد و از شما میخواهد که با هم بنشینید، اما شما میگویید که حال و هوای ندارید. عدم خلق و خوی به چه معناست؟
وضعیت عاطفی فعلی شما مجموع اثرات عاطفی تجربیات اخیر زندگی شما است.
برخلاف آنچه بسیاری از مردم فکر میکنند، خلق و خوی ضعیف و تحریکپذیری شما را بیدرنگ ملاقات نمیکند.
همیشه دلیلی پشت هر احساس ضعیفی که تجربه می کنید وجود دارد. با کاوش در گذشته، همیشه میتوانید به آن دلیل پی ببرید.
مطمئنم که چندین بار در زندگی خود این احساس «غیرعادی» را تجربه کردهاید.
در این مقاله، اتفاقات و دلایل تجربه چنین حالت عاطفی را بررسی می کنیم...
احساس بی نظمی و کارهای ناتمام سفر
وقتی احساس می کنیم که از حالت عادی خارج می شویم، احساس می کنیم چیزی روی روان ما می کشد. به نظر می رسد ذهن ما به یک جهت می رود اما توسط نیروی دیگری به سمت دیگری کشیده می شود. احساسات دروغ نمی گویند این دقیقاً همان چیزی است که در حال رخ دادن است.
وقتی احساس میکنید گم شدهاید، و از حالت عادی خارج میشوید، ذهن شما صرفاً سعی میکند توجه شما را به چیزهایی معطوف کند که مهمتر از آنچه اکنون انجام میدهید.
ذهن شما به شما می گوید که مشاغل و مسائل ناتمام مهمی وجود دارد که باید بپردازیدبه کاری که در حال حاضر انجام می دهید توجه کنید.
در نتیجه، متوجه می شوید که هرگز نمی توانید به طور کامل روی کاری که انجام می دهید متمرکز شوید. به این دلیل است که بخشی از ذهن شما را به سمت دیگری می کشاند.
مثل زمانی است که والدین سعی می کنند کار کنند، اما کودک آنها را می کشد و مکرراً آب نبات می خواهد. والدین آن را آزاردهنده میدانند و نمیتوانند به طور کامل روی شغل مورد نظر تمرکز کنند.
در زیر دلایل متداول در پشت سرگذاشتن و نامرتب بودن آورده شده است:
1. از دست دادن کنترل
همه ما می خواهیم درجاتی بر زندگی خود کنترل داشته باشیم. همه ما میخواهیم که اعمالمان به سمت هدفی ارزشمند هدایت شوند، و همه ما میخواهیم بدانیم به کجا میرویم.
وقتی اتفاقات غیرمنتظرهای رخ میدهد، این حس کنترل را از دست میدهیم و در نتیجه احساس میکنیم که از حالت عادی خارج میشویم. .
در این مورد، ذهن شما این احساس را در شما ایجاد می کند تا بتوانید حس کنترل از دست رفته خود را بازیابی کنید.
فرض کنید یک روز صبح وظیفه مهمی داشتید. اما به محض اینکه از خواب بیدار شدید، شنیدید که یکی از اقوام درگذشته است و بنابراین باید فوراً به دیدن خانواده آنها بروید.
وقتی برگردید، کار ناتمام را به خاطر خواهید آورد. این به شما احساس از دست دادن کنترل می دهد. اگر شرایط اضطراری وجود نداشت و کار را به موقع انجام می دادید، کنترل زندگی خود را در دست خواهید داشت. اما اینطور نیست، و شما احساس می کنید که کنترل از شما سلب شده است.
در این مرحله، اگر درگیر فعالیت دیگری بجز جبران هستید.برای زمان از دست رفته، شما احساس می کنید از نوع.
اگر برنامه ای برای کنترل آسیب نگذارید و کارهای از دست رفته خود را در زمان بعدی برنامه ریزی نکنید، ممکن است در کل روز احساس ناهنجاری کنید.
از آنجایی که اهمال کاری تقریباً همیشه باعث ایجاد احساس می شود. از دست دادن کنترل، اغلب باعث می شود که فرد احساس گمراهی و بی نظمی کند.
2. نگرانی
نگرانی نیز به همین صورت عمل می کند، با این تفاوت که به جای رویداد گذشته، برخی رویدادهای آینده را شامل می شود.
همچنین ببینید: نظریه دلبستگی (معنا و محدودیت ها)وقتی چیزی در مورد آینده شما را آزار می دهد، نمی توانید تمام منابع ذهنی خود را در فعالیتی که در دست دارید درگیر کنید، مگر اینکه راه حلی بالقوه برای ذهن خود ارائه دهید.
اغلب، زمانی که مردم نگران هستند ، آنها غایب عمل می کنند زیرا ذهن آنها درگیر چیزی است که نگران آن هستند.
آنها می گویند که احساس گمراهی و ناهنجاری می کنند و می خواهند زمانی را به تنهایی بگذرانند. این روش ذهن آنها است که اطمینان حاصل کند که آنها در مورد مشکل خود فکر می کنند تا راه حل ممکنی پیدا شود.
3. استرس
ما در عصر بار اطلاعاتی زندگی می کنیم. ذهن ما به گونهای تکامل نیافته است که چندین برگه روی صفحه رایانه، چندین برنامه در حال اجرا در تلفن و دریافت آخرین اخبار بهطور همزمان در تلویزیون را کنترل کند.
این گونه فعالیتها را برای مدتی ادامه دهید، و اضافه بار شناختی تقریباً همیشه منجر به استرس میشود.
وقتی این اتفاق بیفتد، میگویید که از حالت عادی خارج شدهاید، اما این فقط ذهن شما را به خود مشغول میکند. شما در جهت دیگر، پرسیدنشما باید از فعالیت های استرس زا استراحت کنید.
این احساس امروزه به دلیل پیشرفت نمایی تکنولوژی در چند دهه اخیر رایج است.
4. خلق بد
بسیاری از مردم احساس بد را با داشتن خلق و خوی بد یکی می دانند. اولی یک حس کلی است که نمی توانید منابع ذهنی خود را به طور کامل در فعالیت فعلی درگیر کنید.
همه حالات بد ممکن است منجر به احساس نامطلوب شوند، اما همه احساسات "بینظیر" ناشی از خلق و خوی بد نیستند.
فرض کنید بعد از اتمام امتحانی که هر دوی شما در آن حضور داشتید، با دوستی تماس می گیرید. او به شما می گوید که مقاله را به هم ریخته است. تمرین معمول شما این بود که یک ساعت بعد از امتحانات بسکتبال بازی کنید تا بعد از 3 ساعت از جلسه امتحان طاقت فرسا ذهن خود را آرام کنید.
اما در این روز خاص، دوست شما از بازی کردن خودداری می کند. او میگوید که احساس بدی دارد. این علم موشکی نیست که حدس بزنیم که او به دلیل آزمایش نامرتب حالش بد است، اما باید بفهمید که در ذهن او چه می گذرد.
او هنوز رویداد منفی زندگی را "ادغام" نکرده است. وارد روان او شد و با آنچه اتفاق افتاد صلح کرد. او زمان بیشتری می خواهد تا درباره آنچه اتفاق افتاده و اقدامات احتمالی برای جلوگیری از این اتفاق در آینده انجام دهد، فکر کند.
به احتمال زیاد، او به خوبی برای آزمون آماده شده بود، اما هنوز به خوبی انجام نمیشد. این همان چیزی بود که باعث طوفان آشفتگی در روان او شد. به هیچ وجه او با شما بسکتبال بازی نمی کند.
این را مقایسه کنیدبه دوست دیگری که او نیز آزمایش خود را به هم ریخته است، اما میداند که این به این دلیل است که او آماده نبود. او همچنین برای مدتی پس از آزمایش احساس بدی خواهد داشت، اما برای مدت طولانی احساس بدی نخواهد داشت.
همچنین ببینید: چرا روابط برگشتی شکست میخورند (یا اینطور هستند؟)به این دلیل است که او با قول دادن به خود که در آینده آمادگی بهتری داشته باشد، با خلق و خوی بد کنار آمده است. نه طوفان آشفتگی در روان او و نه دلیلی برای تأمل و پرورش. همچنین دلیلی برای بازی نکردن بسکتبال وجود ندارد.
همیشه هنگامی که اتفاق بدی می افتد به ذهن خود اطمینان سریع و قابل باور بدهید. این باعث می شود که تمایل به احساس گم شدن برای دوره های طولانی مدت کوتاه شود.