چرا هوش درون فردی اهمیت دارد؟

 چرا هوش درون فردی اهمیت دارد؟

Thomas Sullivan

چرا برخی از افراد می توانند از تجربیات خود بیاموزند، تغییر کنند و به افراد بهتری تبدیل شوند در حالی که برخی دیگر نمی توانند؟ . آنها هنوز همان افکار، عادات، پاسخ ها و واکنش های یکسانی را دارند. اما چرا؟

احتمالاً به این دلیل است که آنها هوش درون فردی پایینی دارند، اصطلاحی که از نظریه هوش چندگانه هاوارد گاردنر وام گرفته شده است.

هوش درون فردی (درون = درون، درون) توانایی یک فرد است. از زندگی ذهنی خود – افکار، عواطف، حالات و انگیزه های خود آگاه باشند.

فردی که هوش درون فردی بالایی دارد با دنیای درون خود هماهنگ است. آنها افرادی بسیار خودآگاه هستند که نه تنها می توانند به احساسات خود دسترسی داشته باشند، بلکه می توانند آنها را درک و ابراز کنند.

بنابراین، هوش هیجانی بخش بزرگ و حیاتی هوش درون فردی است. اما هوش درون فردی فراتر از هوش هیجانی است. این نه تنها توانایی درک احساسات خود بلکه هر چیز دیگری است که در ذهن فرد می گذرد.

افراد با هوش درون فردی بالا نحوه عملکرد افکارشان را درک می کنند. آنها اغلب روشن و متفکر هستند. سخنان آنها شفافیت افکار آنها را منعکس می کند.

بزرگترین مزیتی که افراد با هوش درون فردی بالا دارند، توانایی آنها در تفکر عمیق است. آی تیبه آنها کمک می کند تا مسائل را تجزیه و تحلیل کنند و مشکلات را حل کنند و از انجام این کار لذت می برند. این مهارت ها و نگرش ها در بسیاری از مشاغل، به ویژه پژوهش، نویسندگی، فلسفه، روانشناسی و کارآفرینی مفید است.

از درک خود تا درک جهان

افراد با هوش درون فردی بالا درک خوب نه تنها از خود، بلکه از افراد دیگر و جهان. یک پیامد طبیعی هماهنگی با افکار و احساسات خود این است که با افکار و احساسات دیگران هماهنگ باشید.

به این دلیل است که ما فقط با استفاده از افکار خود می توانیم دنیا و سایر افراد را درک کنیم. اگر افکار خود را درک نمی کنید، نمی دانید چگونه از آنها برای درک جهان و اطرافیان خود استفاده کنید.

در حالی که تفاوت های فردی وجود دارد، انسان ها از بسیاری جهات یکسان هستند. بنابراین اگر درک خوبی از نحوه افکار، احساسات و انگیزه های خود داشته باشید، درک خوبی از زندگی ذهنی دیگران خواهید داشت.

از این رو، هوش درون فردی منجر به هوش اجتماعی یا بین فردی می شود.

افرادی که خود را می شناسند و درک می کنند نیز تمایل به داشتن احساس قوی از خود و هدف دارند زیرا خود را عمیقاً تحلیل کرده اند. آنها می دانند اهداف و ارزش هایشان چیست. آنها از نقاط قوت و ضعف خود نیز آگاه هستند.

در حالی که شخصیت آنها ریشه در یک هسته قوی دارد، آنها همچنین یاد می گیرند و به طور مداوم رشد می کنند. آنها هستندبه ندرت همان فردی که سال گذشته بودند. آنها همچنان دیدگاه های تازه ای در مورد زندگی، مردم و جهان به دست می آورند.

جهان فیزیکی، ذهنی و اجتماعی بر اساس برخی قوانین عمل می کنند. به طور کلی تشخیص این قوانین آسان نیست. برای پی بردن به این قوانین - و این یک معجزه است که ما می توانیم - باید بتوانید عمیقاً به جهان نگاه کنید.

از آنجایی که افراد خودآگاه می توانند عمیقاً به درون خود بنگرند، این به آنها توانایی نگاه کردن را می دهد. عمیقا به جهان به ندرت می توان شخصیت تاریخی بزرگی را یافت که سهم قابل توجهی در بشریت داشته باشد اما خودآگاه نباشد. جای تعجب نیست که آنها همیشه چیز عاقلانه ای برای گفتن دارند.

"به عمق طبیعت نگاه کنید و همه چیز را بهتر متوجه خواهید شد."

- آلبرت انیشتین

توسعه هوش درون فردی

با توجه به اینکه هوش درون فردی فواید زیادی دارد، آیا می توان آن را توسعه داد؟

افرادی که به طور طبیعی درون گرا هستند احتمالاً هوش درون فردی بالایی دارند. آنها تمایل به داشتن یک زندگی ذهنی غنی دارند. آنها زمان زیادی را صرف وقت گذرانی در ذهن خود می کنند. این اغلب می‌تواند به آن‌ها این احساس را بدهد که «بیش از حد در سرشان هستند» اما در این دنیا نیستند.

با این حال، اگر می‌خواهید خودتان و جهان را بهتر بشناسید، باید هزینه‌های زیادی را صرف کنید. زمان در ذهن شماست زیرا این تنها جایی است که می توان آن را انجام داد.

همچنین ببینید: اثر دارونما در روانشناسی

هوش درون فردی، مانند هوش هیجانی، یک توانایی ذهنی است،یک صفت نیست. 2 ویژگی مانند درونگرایی یک ترجیح رفتاری است. در حالی که افراد درونگرا احتمالاً هوش درون فردی بالایی دارند، دیگران نیز می توانند این توانایی را بیاموزند.

اگر فردی هستید که فاقد هوش درون فردی هستید، مهمترین پیشنهادی که می توانم به شما بدهم این است که سرعت خود را کم کنید.

ما در عصر حواس پرتی زندگی می کنیم، جایی که افراد به سختی فرصتی برای فکر کردن در مورد افکار و احساسات خود پیدا می کنند. من افرادی را داشته ام که به من اعتراف کرده اند که دوست ندارند زمان خود را به تنهایی بگذرانند زیرا نمی خواهند با افکار خود روبرو شوند.

در حالی که به نظر کلیشه ای می رسد که ما نباید از خود فرار کنیم، اما مردم دست کم می گیرند. تأثیر منفی که عدم تفکر و تأمل عمیق می تواند داشته باشد. وقتی نمی توانید خودتان را درک کنید، درک دیگران و جهان دشوار است. عواقب عدم درک خود، دیگران و جهان بی‌شمار و ناخوشایند است.

افرادی که از خود فرار می‌کنند به خود فرصت و فرصتی برای یادگیری، درمان و رشد نمی‌دهند. اگر تجربه‌ای بد یا حتی آسیب‌زا از زندگی را پشت سر گذاشته‌اید، به زمانی برای بهبودی و تأمل در خود نیاز دارید. این موضوع اصلی بسیاری از مقاله‌های من و همچنین کتاب من در مورد افسردگی است.

چندین مشکل روان‌شناختی، از جمله افسردگی، گاهی اوقات به این دلیل اتفاق می‌افتد که مردم فرصت پردازش تجربیات منفی خود را نداشته‌اند. جای تعجب نیست که عصر حواس پرتی به ارمغان آورده استهمراه با آن عصر افسردگی.

نویسنده ویلیام استایرون، که در مورد تجربه خود با افسردگی در کتاب خود Darkness Visible نوشت، خاطرنشان کرد که این انزوا و خود اندیشی عمیق بود که در نهایت باعث شد او از افسردگی خارج شده است.

فقدان هوش درون فردی اغلب به اجتناب از درد ختم می شود. مردم نمی خواهند به افکار، احساسات و خلق و خوی خود نگاه کنند زیرا اغلب دردناک هستند. و مردم نمی خواهند عمیقاً در مورد جهان فکر کنند زیرا انجام این کار دشوار است.

مردم برای فرار از خلق و خوی خود تا حدی پیش می روند. در حالی که من درک می کنم که خلق و خوی بد گاهی اوقات غیرقابل تحمل است، شما نمی توانید دروسی را که آنها پتانسیل آموزش شما را دارند از دست بدهید.

خلق و خوی مکانیسم های ساخته شده ای هستند که توجه ما را به خود معطوف می کنند تا بتوانیم تجربیات خود را پردازش کنیم، درک عمیق خود را توسعه دهیم و اقدامات مناسب را انجام دهیم.3

اجازه دهید حالات کار خود را انجام دهند . بگذارید آنها شما را راهنمایی و راهنمایی کنند. شما می توانید آنها را هرچه می خواهید تنظیم کنید، اما اگر فقط یک لحظه برای درک آنها وقت بگذارید، هوش درون فردی شما به میزان قابل توجهی افزایش می یابد.

مشکلات پیچیده دنیا با مشکلات پیچیده روانی تفاوت چندانی ندارند. آنها برای حل کردن نیاز به تجزیه و تحلیل پایدار و تأمل عمیق دارند.

"هیچ مشکلی نمی تواند در برابر حمله تفکر پایدار مقاومت کند." گرفتنهوش درون فردی به طور جدی به این دلیل است که آنها نمی توانند ارزش آن را ببینند. آنها هوش درون فردی برای درک ارزش هوش درون فردی ندارند.

همچنین ببینید: تست روانپزشک در مقابل روانپزشک (10 مورد)

آنها در ذهن خود نمی توانند درک کنند که چگونه داشتن هوش درون فردی می تواند برای آنها مفید باشد. آنها فقط ارتباط را نمی بینند زیرا عادت به تجزیه و تحلیل سطحی چیزها دارند.

بیشتر مردم می خواهند راه حل هایی برای مشکلات پیچیده در یک بشقاب به آنها تحویل داده شود. حتی اگر آنها را دریافت کنند، هرگز از آنها سود کامل نمی برند زیرا نمی توانند ارزش آنها را ببینند. فقط کسی که کار ذهنی را در تلاش برای ارائه راه حل انجام داده است، ارزش واقعی آن راه حل را می داند. نظریه هوشهای چندگانه . Heinemann.

  • Mayer, J. D., & سالوی، پی (1993). هوش هیجانی.
  • Salovey, P. (1992). توجه متمرکز بر خلق و خو. مجله شخصیت و روانشناسی اجتماعی ، 62 (4)، 699.
  • Thomas Sullivan

    جرمی کروز یک روانشناس و نویسنده با تجربه است که به کشف پیچیدگی های ذهن انسان اختصاص دارد. جرمی با اشتیاق به درک پیچیدگی‌های رفتار انسانی، بیش از یک دهه است که به طور فعال در تحقیق و تمرین شرکت داشته است. او دارای مدرک دکتری است. در روانشناسی از یک موسسه مشهور، جایی که او در روانشناسی شناختی و عصب روانشناسی تخصص داشت.جرمی از طریق تحقیقات گسترده خود بینش عمیقی نسبت به پدیده های روانشناختی مختلف از جمله حافظه، ادراک و فرآیندهای تصمیم گیری ایجاد کرده است. تخصص او همچنین در زمینه آسیب شناسی روانی با تمرکز بر تشخیص و درمان اختلالات سلامت روان گسترش می یابد.اشتیاق جرمی به اشتراک گذاری دانش باعث شد تا او وبلاگ خود را با نام «درک ذهن انسان» تأسیس کند. او قصد دارد با گردآوری مجموعه وسیعی از منابع روانشناسی، بینش های ارزشمندی را در مورد پیچیدگی ها و تفاوت های ظریف رفتار انسانی در اختیار خوانندگان قرار دهد. از مقالات تامل برانگیز گرفته تا نکات کاربردی، جرمی یک پلتفرم جامع برای هر کسی که به دنبال افزایش درک خود از ذهن انسان است ارائه می دهد.جرمی علاوه بر وبلاگ خود، زمان خود را نیز به تدریس روانشناسی در یک دانشگاه برجسته اختصاص می دهد و ذهن روانشناسان و محققان مشتاق را پرورش می دهد. سبک تدریس جذاب و تمایل واقعی او برای الهام بخشیدن به دیگران، او را به استادی بسیار محترم و مورد تقاضا در این زمینه تبدیل کرده است.مشارکت جرمی در دنیای روانشناسی فراتر از دانشگاه است. او مقالات تحقیقاتی متعددی را در مجلات معتبر به چاپ رسانده و یافته های خود را در کنفرانس های بین المللی ارائه کرده و در توسعه این رشته مشارکت داشته است. جرمی کروز با فداکاری قوی خود برای پیشبرد درک ما از ذهن انسان، همچنان به الهام بخشیدن و آموزش خوانندگان، روانشناسان مشتاق و محققان همکار در سفرشان به سوی کشف پیچیدگی های ذهن ادامه می دهد.