انگیزه ناخودآگاه: به چه معناست؟

 انگیزه ناخودآگاه: به چه معناست؟

Thomas Sullivan

بخش بزرگی از رفتار انسان توسط انگیزه ها و اهداف ناخودآگاهی هدایت می شود که ما عموماً از آنها آگاه نیستیم. برخی پا را فراتر می گذارند و ادعا می کنند که ما اراده آزاد نداریم.

اینکه اراده آزاد داریم یا نه موضوع بحث من نیست، بلکه می خواهم کمی به ماهیت اهداف ناخودآگاه روشن کنم. و انگیزه هایی که ممکن است بتوانید نسبت به آنها آگاهی بیشتری پیدا کنید.

اهداف ناخودآگاه اهدافی هستند که ما از آنها آگاه نیستیم اما آنها نیروهای محرک واقعی بسیاری از رفتارهای ما هستند.

بنابراین انگیزه ای که به ما امکان می دهد به این نوع اهداف برسیم به عنوان انگیزه ناخودآگاه شناخته می شود. (به ذهن خودآگاه در مقابل ضمیر ناخودآگاه مراجعه کنید)

چگونه اهداف ناخودآگاه رشد می کنند

اهداف ناخودآگاه در نتیجه تجربیات گذشته ما ایجاد می شوند. هر اطلاعاتی که از زمان تولد تا این لحظه در معرض آن قرار گرفته‌ایم در ضمیر ناخودآگاه ما ذخیره می‌شود و بر اساس این اطلاعات ذهن ناخودآگاه ما برخی از باورها و نیازها را ایجاد کرده است.

این باورها و نیازها، نیروهای محرکه اصلی رفتار ما هستند، خواه از آنها آگاه باشیم یا نه. از فعالیت هایی که ضمیر ناخودآگاه در پس زمینه انجام می دهد آگاه باشد. در واقع، ضمیر خودآگاه تمام تلاش خود را می کند تا با سپردن وظایف به ناخودآگاه، حجم کاری خود را کاهش دهدذهن به همین دلیل است که عادت‌ها، وقتی به تعداد کافی تکرار شوند، خودکار می‌شوند.

وقتی تجربه‌ای را پشت سر می‌گذارید، فقط از آن عبور نمی‌کنید و آن را فراموش نمی‌کنید. در حالی که ممکن است شما آگاهانه پیش رفته باشید، ضمیر ناخودآگاه شما در تلاش است تا اطلاعاتی را که به تازگی دریافت کرده است، درک کند. یا با این اطلاعات جدید یک باور از قبل موجود را تقویت می کند یا آن را به چالش می کشد یا یک باور کاملاً جدید را تشکیل می دهد.

همچنین ببینید: مسابقه سمی رابطه دختر مادر

در بسیاری از موارد دیگر، اطلاعاتی را که با باورهای قبلی اش مطابقت ندارد، اما آن را کاملاً رد می کند. کمتر احتمال دارد که در مرحله کودکی اتفاق بیفتد که در آن ما به شدت پذیرای اطلاعات جدید هستیم و به تازگی شروع به شکل‌دهی باورهای خود کرده‌ایم.

نکته این است که گذشته شما بر شما تأثیر می‌گذارد و گاهی اوقات به گونه‌ای که ممکن است حتی از آن آگاه نباشید، تأثیر می‌گذارد. . بسیاری از باورهایی که اعمال کنونی شما را هدایت می کنند، محصول گذشته شما هستند.

او از بسیاری از مدارس اخراج شد و در کالج نیز مشکل ایجاد کرد.

او بسیار کوتاه مزاج بود و با کوچکترین تحریکی به خشونت متوسل می شد. انگیزه پشت رفتار اندی چه بود؟

خیلی آسان است که او را به عنوان فردی پرخاشگر و فردی که باید خشم خود را کنترل کند نادیده بگیرید. اما تنها اگر کمی عمیق‌تر در گذشته اندی کاوش کنیم، می‌توانیم واقعیت را دریابیمدلایل پشت رفتار او.

چرا اندی قلدر شد

وقتی اندی 9 ساله بود، برای اولین بار در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار گرفت. پس از آن یک سری موارد مورد آزار و اذیت قرار گرفت و این اتفاقات آشکارا بسیار دردناک بود و او احساس تحقیر کرد.

او از نظر عاطفی زخمی شد و عزت نفسش آسیب دید. او نمی‌دانست چگونه با آن کنار بیاید و فکر می‌کرد که به زودی آن را فراموش می‌کند و ادامه می‌دهد.

او ادامه داد، اما نه ضمیر ناخودآگاهش. ضمیر ناخودآگاه ما مانند دوستی است که مراقب ماست و از شاد بودن و رهایی از درد مطمئن می شود.

اندی نمی‌دانست چگونه با وضعیت خود کنار بیاید، اما ضمیر ناخودآگاه او مخفیانه روی یک نقشه دفاعی کار می‌کرد.

ذهن ناخودآگاه اندی فهمید که مورد آزار و اذیت قرار گرفتن برای عزت نفس اندی مضر است. عزت نفس، بنابراین باید مطمئن می شد که اندی دوباره مورد آزار و اذیت قرار نمی گیرد (به انگیزه اجتناب از درد مراجعه کنید).

همچنین ببینید: تست آنهدونیا (15 مورد)

بنابراین طرحی که داشت چه بود؟"قبل از اینکه دیگران شما را اذیت کنند، قلدری کنید! با غلبه بر آنها و نشان دادن اینکه شما کسی نیستید که آنها باید با آنها درگیر شوند، از خود محافظت کنید!» من نمی گویم همه قلدرها قلدر هستند زیرا مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند، اما این داستان اکثر قلدرها است.

این ترفند جواب داد. و اندی به سختی مورد آزار و اذیت قرار می گرفت زیرا او خودش یک قلدر شد و هیچ کس یک قلدر را قلدر نمی کرد. اما این رفتار او را با مشکلات زیادی مواجه کرد.

خودش هم نفهمید که چرااین کار را انجام می داد تا اینکه یک روز با مقاله ای مانند این مواجه شد و انگیزه ناخودآگاه خود را در پس قلدری دیگران درک کرد. سپس همه چیز شروع به تغییر کرد و او شروع به التیام زخم عاطفی خود کرد. آگاهی کلید تغییر است.

Thomas Sullivan

جرمی کروز یک روانشناس و نویسنده با تجربه است که به کشف پیچیدگی های ذهن انسان اختصاص دارد. جرمی با اشتیاق به درک پیچیدگی‌های رفتار انسانی، بیش از یک دهه است که به طور فعال در تحقیق و تمرین شرکت داشته است. او دارای مدرک دکتری است. در روانشناسی از یک موسسه مشهور، جایی که او در روانشناسی شناختی و عصب روانشناسی تخصص داشت.جرمی از طریق تحقیقات گسترده خود بینش عمیقی نسبت به پدیده های روانشناختی مختلف از جمله حافظه، ادراک و فرآیندهای تصمیم گیری ایجاد کرده است. تخصص او همچنین در زمینه آسیب شناسی روانی با تمرکز بر تشخیص و درمان اختلالات سلامت روان گسترش می یابد.اشتیاق جرمی به اشتراک گذاری دانش باعث شد تا او وبلاگ خود را با نام «درک ذهن انسان» تأسیس کند. او قصد دارد با گردآوری مجموعه وسیعی از منابع روانشناسی، بینش های ارزشمندی را در مورد پیچیدگی ها و تفاوت های ظریف رفتار انسانی در اختیار خوانندگان قرار دهد. از مقالات تامل برانگیز گرفته تا نکات کاربردی، جرمی یک پلتفرم جامع برای هر کسی که به دنبال افزایش درک خود از ذهن انسان است ارائه می دهد.جرمی علاوه بر وبلاگ خود، زمان خود را نیز به تدریس روانشناسی در یک دانشگاه برجسته اختصاص می دهد و ذهن روانشناسان و محققان مشتاق را پرورش می دهد. سبک تدریس جذاب و تمایل واقعی او برای الهام بخشیدن به دیگران، او را به استادی بسیار محترم و مورد تقاضا در این زمینه تبدیل کرده است.مشارکت جرمی در دنیای روانشناسی فراتر از دانشگاه است. او مقالات تحقیقاتی متعددی را در مجلات معتبر به چاپ رسانده و یافته های خود را در کنفرانس های بین المللی ارائه کرده و در توسعه این رشته مشارکت داشته است. جرمی کروز با فداکاری قوی خود برای پیشبرد درک ما از ذهن انسان، همچنان به الهام بخشیدن و آموزش خوانندگان، روانشناسان مشتاق و محققان همکار در سفرشان به سوی کشف پیچیدگی های ذهن ادامه می دهد.