چه چیزی باعث ناسیونالیسم می شود؟ (راهنمای نهایی)

 چه چیزی باعث ناسیونالیسم می شود؟ (راهنمای نهایی)

Thomas Sullivan

برای درک اینکه چه چیزی باعث ملی‌گرایی می‌شود و روان‌شناسی ملی‌گرایان را به طور عمیق بررسی می‌کنیم، باید با درک معنای اصطلاح ملی‌گرایی شروع کنیم.

ملی‌گرایی این باور است که ملتی که به آن تعلق دارد برتر از آن است. سایر ملل مشخصه آن این است که ملت خود را مطلوب نگاه می کند و عشق و حمایت اغراق آمیز از کشور خود نشان می دهد.

از سوی دیگر، جنبش های ملی گرایانه، جنبش هایی هستند که در آن گروهی از ملی گرایان به دنبال تأسیس یا دفاع از یک ملت هستند.

اگرچه میهن پرستی و ناسیونالیسم کمابیش معنایی یکسان دارند، ملی گرایی رنگ و بویی غیرمنطقی دارد.

"وطن پرستی عشق به کشور خود برای کاری است که انجام می دهد و ناسیونالیسم عشق به کشور خود مهم نیست که چه می کند." ناسیونالیسم یک بیماری کودکانه - سرخک بشریت.

H ناسیونالیست‌ها چگونه فکر می‌کنند، احساس می‌کنند و رفتار می‌کنند

ملی‌گرایان احساس ارزشمندی را از بخشی از ملت خود می‌گیرند. آنها احساس می کنند که با تعلق به ملت خود، بخشی از چیزی بزرگتر از خودشان هستند. ملت آنها هویت گسترده آنهاست.

بنابراین، بالا بردن ملت خود به ارتفاعات جدید با ستایش و مباهات به دستاوردهای آن، عزت نفس آنها را بالا می برد.

انسان تشنه ستایش و تقویت نفس است. در مورد ناسیونالیسم از ملت خود به عنوان استفاده می کنندارزشش را دارد بی احترامی به شهدا تابو است زیرا گناه را آشکار می کند. این باعث می‌شود با کسانی که به شهید بی‌احترامی می‌کنند برخورد تندی کنند.

کسی می تواند جان خود را برای کشورش فدا کند زیرا ملت خود را به عنوان یک خانواده بزرگ می بیند. از این رو، مردم یک ملت یکدیگر را «برادر و خواهر» می نامند و ملت خود را «وطن» یا «میهن» می نامند. ناسیونالیسم بر اساس مکانیسم‌های روان‌شناختی که مردم برای زندگی در خانواده‌ها و خانواده‌های گسترده دارند، رشد می‌کند.

وقتی یک ملت وارد یک درگیری می‌شود، ناسیونالیسم از مردم می‌خواهد که برای کشور بجنگند و وفاداری‌های محلی و خانوادگی را نادیده بگیرند. در قانون اساسی بسیاری از کشورها آمده است که در مواقع اضطراری، اگر شهروندان آن به مبارزه برای ملت فراخوانده شوند، باید رعایت کنند. بنابراین، یک ملت را می توان به عنوان یک خانواده گسترده دید که وجود دارد تا خانواده های ساکن در آن را قادر به بقا و شکوفایی کند.

آیا چندفرهنگی می تواند کارساز باشد؟

چندفرهنگی عمدتاً به معنای چند قومیت است. از آنجایی که ناسیونالیسم راهی برای یک گروه قومی برای ادعای مالکیت زمین است، بسیاری از اقوام و فرهنگ‌های ساکن در همان سرزمین به درگیری منجر می‌شوند.

گروه قومی که بر این سرزمین تسلط دارند تلاش خواهند کرد تا اطمینان حاصل کنند که گروه های اقلیت مورد سرکوب و تبعیض قرار می گیرند. گروه های اقلیت از سوی گروه مسلط احساس خطر می کنند و آنها را به تبعیض متهم می کنند.گروه هایی که در یک ملت زندگی می کنند، بدون توجه به اینکه چه کسی اکثریت را دارد، به حقوق برابر دسترسی دارند. متناوباً، اگر کشوری با تعدادی از گروه‌های قومی پرجمعیت شده باشد که قدرت تقریباً به طور مساوی بین آنها توزیع شده است، می‌تواند به صلح نیز منجر شود.

برای غلبه بر شکاف قومی، مردم ساکن در یک ملت ممکن است به ایدئولوژی نیاز داشته باشند. می تواند بر تفاوت های قومیتی آنها غلبه کند. این ممکن است نوعی ایدئولوژی سیاسی یا حتی ناسیونالیسم باشد.

اگر یک گروه مسلط در یک کشور معتقد باشد که برتری آنها در خطر نیست، احتمالاً با اقلیت ها منصفانه رفتار می کنند. هنگامی که آنها متوجه می شوند که موقعیت برتر آنها در معرض تهدید است، شروع به بدرفتاری و تحت سلطه در آوردن اقلیت ها می کنند.

استرس ناشی از این نوع ادراک تهدید باعث دشمنی افراد با دیگران می شود. همانطور که نایجل باربر در مقاله ای برای Psychology Today می نویسد، "پستاندارانی که در محیط های استرس زا بزرگ می شوند ترسناک و متخاصم هستند و کمتر به دیگران اعتماد دارند." شکل دیگری از "گروه من بهتر از گروه شماست" بر اساس "خدمات ژنی من سزاوار رشد است، نه مال شما"، شما طیف گسترده ای از پدیده های اجتماعی را درک می کنید.

والدین اغلب فرزندان خود را تشویق می کنند تا در زمان خود ازدواج کنند. قبیله برای محافظت و تکثیر مخزن ژنی خود. در بسیاری از کشورها، ازدواج های بین نژادی، بین اقوام و مذهبی دقیقاً به دلایل مشابه منع می شود.

وقتی من6 یا 7 ساله بودم، اولین نگاه ملی گرایی را در یک انسان دیگر دیدم. من با بهترین دوستم دعوا کرده بودم. ما عادت داشتیم با هم روی نیمکت کلاس خود که برای جا دادن دو دانش آموز طراحی شده بود، بنشینیم.

بعد از مبارزه، او با قلم خود خطی کشید و سطح میز را به دو نیمه تقسیم کرد. یکی برای من و یکی برای او. او از من خواست که هرگز از آن خط عبور نکنم و به قلمرو او حمله نکنم.

آن موقع نمی دانستم کاری که دوستم انجام داده بود رفتاری بود که تاریخ را شکل داد، میلیون ها نفر را گرفت، نابود کرد و کل ملت ها را به دنیا آورد.

مرجع

  1. راشتون، جی پی (2005). ناسیونالیسم قومی، روانشناسی تکاملی و نظریه شباهت ژنتیکی. ملل و ناسیونالیسم ، 11 (4)، 489-507.
  2. Wrangham, R. W., & پترسون، دی (1996). نرهای اهریمنی: میمون ها و منشأ خشونت انسانی . هاگتون میفلین هارکورت
ابزاری برای ارضای این نیازها افرادی که راه های دیگری برای برآوردن این نیازها دارند، کمتر به ناسیونالیسم برای این هدف تکیه می کنند.

شاید انیشتین ناسیونالیسم را یک بیماری می دانست زیرا برای بالا بردن ارزش خود به آن نیاز نداشت. او قبلاً با برنده شدن جایزه نوبل فیزیک، ارزش خود را به درجه رضایت بخشی رسانده بود.

«هر احمق بدبختی که اصلاً چیزی ندارد که بتواند به آن افتخار کند، به عنوان آخرین منبع غرور در ملتی که به آن تعلق دارد، انتخاب می کند. او آماده و خوشحال است که از تمام حماقت‌هایش با دندان و ناخن دفاع کند و به این ترتیب حقارت خود را جبران کند.»

- آرتور شوپنهاور

اگر رفتار ناسیونالیست ها محدود به ستایش غیرمنطقی ملتشان باشد، ناسیونالیسم مشکل چندانی نخواهد داشت. اما اینطور نیست و آنها برای برآوردن نیازهای عزت خود قدمی فراتر می گذارند.

آنها با نگاه تحقیرآمیز به ملت های دیگر، به ویژه همسایگان خود که اغلب بر سر زمین با آنها رقابت می کنند، ملت خود را بهتر جلوه می دهند.

همچنین، آنها فقط بر نکات مثبت ملت خود تمرکز می کنند و آن را نادیده می گیرند. منفی ها و روی منفی های ملت رقیب با نادیده گرفتن نکات مثبت آنها. آن‌ها تلاش خواهند کرد کشور رقیب را مشروعیت‌زدایی کنند:

"آن کشور حتی لیاقت وجود را هم ندارد."

آنها به کلیشه‌های توهین آمیز درباره شهروندان کشور "دشمن" دامن می زنند. آنها معتقدند کشورشان برتر از هر کشور دیگری در جهان است،حتی اگر آنها هرگز از آن کشورها بازدید نکرده باشند یا چیزی در مورد آنها ندانند.

حتی در داخل یک کشور، ناسیونالیست ها تمایل دارند گروه های اقلیت را هدف قرار دهند اگر آنها را بخشی از ملت "خود" نبینند. اقلیت ها ممکن است در بهترین حالت به عنوان شهروندان درجه دوم رفتار شوند یا در بدترین حالت ممکن است پاکسازی قومی شوند.

از سوی دیگر، جنبش های ملی گرایانه در داخل کشورها اغلب توسط گروه های اقلیت آغاز می شود که به دنبال یک ملت جداگانه برای خود هستند.

ریشه های ناسیونالیسم

ناسیونالیسم از نیاز اساسی انسان به تعلق داشتن به یک گروه سرچشمه می گیرد. زمانی که خود را عضوی از گروهی می دانیم، با اعضای گروه خود رفتار مطلوبی داریم. با کسانی که به این گروه تعلق ندارند رفتار نامطلوب می شود. این ذهنیت معمولی "ما" در مقابل "آنها" است که در آن "ما" از "ما و ملت ما" و "آنها" از "آنها و ملتشان" تشکیل می شود.

همچنین ببینید: علت پایین بودن هوش هیجانی چیست؟

در هسته خود، ناسیونالیسم یک ایدئولوژی است. که گروهی از مردم را به زمینی که اتفاقاً در آن زندگی می کنند متصل می کند. اعضای گروه معمولاً قومیت یکسانی دارند یا ممکن است ارزش‌ها یا ایدئولوژی‌های سیاسی یا همه این‌ها مشترک باشند. آنها معتقدند که گروهشان مالک واقعی سرزمینشان است.

وقتی ملتی چندین قومیت دارد، اما ایدئولوژی سیاسی یکسانی دارند، به دنبال ایجاد ملتی بر اساس آن ایدئولوژی هستند. با این حال، این تنظیم احتمالاً ناپایدار است زیرا همیشه احتمال درگیری بین قومی وجود دارد.

همین می تواند برعکس اتفاق بیفتد: ملتی با قومیت یکسان در سراسر اما ایدئولوژی های متفاوت می تواند درگیر درگیری بین ایدئولوژیک شود.

با این حال، کشش درگیری های بین قومی اغلب قوی تر از کشش درگیری های بین ایدئولوژیک است. هر قومی که ملت را برای خود می‌خواهد یا تلاش می‌کند از قومیت مسلط جدا شود.

تمایل قومیت‌ها به ادعای مالکیت سرزمینی که در آن ساکن هستند احتمالاً در نتیجه درگیری‌های بین گروهی به وجود آمده است. انسان های اجدادی باید برای زمین، غذا، منابع و جفت رقابت می کردند.

گروه های انسانی ماقبل تاریخ در گروه های 100 تا 150 نفری زندگی می کردند و با گروه های دیگر بر سر زمین و منابع دیگر رقابت می کردند. اکثر افراد یک گروه با یکدیگر فامیل بودند. بنابراین کار برای گروه به جای فردی، بهترین راه برای دستیابی به حداکثر بقا و موفقیت باروری برای ژن‌های فرد بود.

طبق تئوری تناسب اندام فراگیر، افراد نسبت به افرادی که رابطه نزدیکی دارند رفتار مطلوب و نوع دوستانه دارند. آنها با کوچکتر شدن درجه خویشاوندی، رفتار نوع دوستانه و مطلوب نیز کاهش می یابد.

به عبارت ساده تر، ما به بستگان نزدیک خود (خواهر و برادر و پسرعموها) کمک می کنیم تا زنده بمانند و تولید مثل کنند، زیرا آنها حامل ژن ما هستند. هر چه اقوام نزدیکتر باشند، بیشتر به آنها کمک می کنیمزیرا آنها حامل ژن های ما بیشتر از خویشاوندان دور هستند.

زندگی گروهی به انسان های اجدادی امنیت می داد. از آنجایی که اکثر اعضای گروه با یکدیگر خویشاوندی داشتند، کمک به همدیگر برای زنده ماندن و تولیدمثل به معنای تکثیر ژن های خود بیشتر از آن چیزی بود که می توانستند به تنهایی زندگی کنند.

بنابراین، انسان‌ها مکانیسم‌های روان‌شناختی دارند که باعث می‌شود رفتار مطلوبی نسبت به اعضای گروه خود و رفتار نامطلوب با گروه‌های بیرونی داشته باشند.

مهم نیست بر چه اساسی گروه‌ها را تشکیل می‌دهید - قومیت، کاست، نژاد، منطقه، زبان، مذهب یا حتی یک تیم ورزشی مورد علاقه. هنگامی که افراد را به گروه‌هایی تقسیم می‌کنید، به‌طور خودکار به گروهی که به آن تعلق دارند ترجیح می‌دهند. انجام این کار برای موفقیت تکاملی آنها حیاتی بوده است.

ملی گرایی و شباهت ژنتیکی

قومیت مشترک یکی از قوی ترین پایه هایی است که انسان ها بر اساس آن خود را به صورت ملت ها سازماندهی می کنند. این اغلب نیروی محرکه ملی گرایی است. این به این دلیل است که افراد با قومیت یکسان نسبت به افراد خارج از قومیت خود نسبت نزدیکتری با یکدیگر دارند.

همچنین ببینید: شهود در مقابل غریزه: تفاوت چیست؟

چگونه مردم تصمیم می گیرند که دیگران از یک قومیت باشند؟

قوی‌ترین سرنخ‌هایی که نشان می‌دهد ساختار ژنتیکی افراد شبیه به خودتان است، ویژگی‌های فیزیکی و ظاهر فیزیکی آن‌ها است.

افراد متعلق به یک قومیت شبیه به هم هستند، به این معنی که بسیاری از ژن‌های خود را با یکدیگر به اشتراک می‌گذارند. اینآنها را به ادعای مالکیت زمینی که در آن زندگی می کنند و منابعی که به آنها دسترسی دارند سوق می دهد. هرچه زمین و منابع بیشتری داشته باشند، بیشتر می توانند ژن های خود را گسترش دهند و از موفقیت باروری بیشتری برخوردار شوند.

به همین دلیل است که ناسیونالیسم دارای یک مولفه سرزمینی قوی است. ناسیونالیست ها همیشه سعی می کنند از سرزمین خود محافظت کنند یا زمین های بیشتری به دست آورند یا برای خود سرزمینی ایجاد کنند. دستیابی به زمین و منابع کلید موفقیت تولیدمثلی استخر ژنی آنهاست.

باز هم، این بدان معنا نیست که فقط مردم از یک قوم ناسیونالیست می شوند. هر ایدئولوژی دیگری که با موفقیت گروه‌هایی را با قومیت‌های مختلف پیوند می‌دهد، و آنها به طور جمعی برای سرزمینی تلاش می‌کنند که ایدئولوژی آنها بتواند در آن شکوفا شود، همان تأثیر را دارد و همچنین نوعی ناسیونالیسم است.

فقط این ساختار ناسیونالیستی گرایش دارد. ناپایدار بودن و آسیب پذیر بودن در برابر فروپاشی، حتی اگر به مکانیسم های روانشناختی یکسانی برای زندگی گروهی نفوذ کند.

قومیت غالباً بر ایدئولوژی سیاسی اولویت دارد زیرا قومیت مشترک شاخص قابل اعتمادی است از اینکه یکی دیگر از اعضای گروه از اعضای گروه است. همان ترکیب ژنتیکی شما ایدئولوژی رایج نیست.

برای جبران این، افرادی که مشترک یک ایدئولوژی هستند، اغلب لباس هایی با همان سبک و رنگ می پوشند. برخی از مدها، هدبندها، مدل مو و مدل ریش خود را اتخاذ می کنند. این راهی است که آنها شباهت خود را بزرگتر کنند. یکتلاش غیرمنطقی و ناخودآگاه برای متقاعد کردن یکدیگر که ژن‌های مشابهی دارند زیرا شبیه‌تر به نظر می‌رسند.

اگر قومی در داخل یک ملت تحت سلطه قومی دیگر باشد، قومی از بقای خود می ترسند و ملتی از خود را طلب می کنند. اینگونه است که جنبش های ملی گرایانه شروع می شوند و ملت های جدید شکل می گیرند.

اکنون به راحتی می توان فهمید که چیزهایی مانند نژادپرستی، تعصب و تبعیض از کجا نشات می گیرند.

اگر کسی شبیه شما نیست، رنگ پوست متفاوتی دارد، به زبانی متفاوت صحبت می‌کند، در مراسم و فعالیت‌های مختلف شرکت می‌کند، ذهن شما به عنوان یک گروه بیرونی ثبت می‌کند. شما تصور می کنید که آنها برای زمین و منابع دیگر با شما رقابت می کنند.

از این تصور تهدید، نیاز به تبعیض نشات می گیرد. وقتی تبعیض بر اساس رنگ پوست باشد، نژادپرستی است. و وقتی مبتنی بر منطقه باشد، منطقه‌گرایی است.

هنگامی که قومیت مسلط بر کشوری مسلط می شود، آنها سعی می کنند سایر اقوام، آثار فرهنگی و زبان های آنها را سرکوب یا حذف کنند.

اگر قومی بر قومی دیگر در یک ملت مسلط شود، قومی از بقای خود می ترسد. آنها خواستار ملتی برای خودشان هستند. اینگونه است که جنبش های ملی گرایانه شروع می شوند و ملت های جدید شکل می گیرند.

اکنون به راحتی می توان فهمید که چیزهایی مانند نژادپرستی، تعصب و تبعیض از کجا نشات می گیرند.

اگر کسی شبیه شما نیست، رنگ پوست متفاوتی دارد، به زبان دیگری صحبت می کند ودرگیر مناسک متفاوتی نسبت به شماست، ذهن شما آنها را به عنوان یک گروه بیرونی ثبت می کند. شما تصور می کنید که آنها برای زمین و منابع دیگر با شما رقابت می کنند.

از این تصور تهدید، نیاز به تبعیض نشات می گیرد. وقتی تبعیض بر اساس رنگ پوست باشد، نژادپرستی است. و وقتی مبتنی بر منطقه باشد، منطقه‌گرایی است.

هنگامی که قومیت مسلط بر کشوری مسلط می شود، آنها سعی می کنند سایر اقوام، آثار فرهنگی و زبان های آنها را سرکوب یا حذف کنند.

ملی گرایی و شهادت

جنگ انسانی شامل جنگ و کشتار در مقیاس وسیع است. ناسیونالیسم مردم یک کشور را به هم پیوند می دهد تا بتوانند از قلمرو خود دفاع کنند و مهاجمان را دفع کنند.

شیوه ای که انسان ها در جنگ شرکت می کنند بسیار شبیه نحوه رفتار نزدیک ترین خویشاوندان ژنتیکی ما -شمپانزه ها- است. گروه‌هایی از شامپانزه‌های نر در لبه‌های قلمرو خود گشت‌زنی می‌کنند، مهاجمان را دفع می‌کنند، به آنها حمله می‌کنند، قلمروشان را ضمیمه می‌کنند، ماده‌هایشان را می‌ربایند، و در نبردهای تنومند می‌جنگند. صدها و هزاران سال است که دقیقاً همین کار را می‌کند.

ناسیونالیسم در هیچ چیز دیگری مانند یک سرباز خود را کاملاً نشان نمی‌دهد. یک سرباز اساساً فردی است که حاضر است جان خود را برای ملت خود فدا کند.

این منطقی است. اگر مرگ یکی از اعضای گروه شانس بقا و موفقیت باروری گروه دیگر را افزایش دهداعضایی که ژن‌های او را به اشتراک می‌گذارند، ممکن است بیشتر از آنچه که گروهش تحت سلطه یا حذف گروه دشمن بود، ژن‌هایش را تکرار کند.

این دلیل اصلی وقوع بمب‌گذاری‌های انتحاری است. در ذهن آنها، بمب گذاران انتحاری فکر می کنند که با آسیب رساندن به گروه های بیرونی، از درون گروه ها سود می برند و چشم انداز بقا و تولید مثل مخزن ژنی خود را تضمین می کنند.

آنچه جالب است نگرش مردم است. یک ملت نسبت به شهدای خود دارند. حتي اگر شهيد با فدا كردن جانش به نفع ملتش تمام شود، باز هم فداكاري در حد غيرمنطقي به نظر مي رسد.

اگر پدر و مادري جان خود را فداي فرزندشان كنند و يا برادري را فداي برادري كنند. ، مردم آنها را شهید و قهرمان نمی کنند. این قربانی منطقی و معقول به نظر می رسد زیرا برای یک خویشاوند ژنتیکی بسیار نزدیک انجام می شود.

وقتی یک سرباز جان خود را فدای ملت خود می کند، برای بسیاری از مردم این کار را انجام می دهد. بسیاری از آنها ممکن است اصلاً به او مربوط نباشند. مردم ملت برای اینکه فداکاری او ارزشمند جلوه کند، او را قهرمان و شهید می کنند.

در اعماق وجودشان احساس گناه می کنند که شخصی که با آنها ارتباط نزدیکی ندارد جان خود را برای آنها فدا کرده است. با اغراق به شهیدشان احترام می گذارند. آنها با میهن پرستی تزریق می شوند تا گناهی را که احساس می کنند جبران کنند.

آنها می خواهند خود و دیگران را متقاعد کنند که این فداکاری بوده است

Thomas Sullivan

جرمی کروز یک روانشناس و نویسنده با تجربه است که به کشف پیچیدگی های ذهن انسان اختصاص دارد. جرمی با اشتیاق به درک پیچیدگی‌های رفتار انسانی، بیش از یک دهه است که به طور فعال در تحقیق و تمرین شرکت داشته است. او دارای مدرک دکتری است. در روانشناسی از یک موسسه مشهور، جایی که او در روانشناسی شناختی و عصب روانشناسی تخصص داشت.جرمی از طریق تحقیقات گسترده خود بینش عمیقی نسبت به پدیده های روانشناختی مختلف از جمله حافظه، ادراک و فرآیندهای تصمیم گیری ایجاد کرده است. تخصص او همچنین در زمینه آسیب شناسی روانی با تمرکز بر تشخیص و درمان اختلالات سلامت روان گسترش می یابد.اشتیاق جرمی به اشتراک گذاری دانش باعث شد تا او وبلاگ خود را با نام «درک ذهن انسان» تأسیس کند. او قصد دارد با گردآوری مجموعه وسیعی از منابع روانشناسی، بینش های ارزشمندی را در مورد پیچیدگی ها و تفاوت های ظریف رفتار انسانی در اختیار خوانندگان قرار دهد. از مقالات تامل برانگیز گرفته تا نکات کاربردی، جرمی یک پلتفرم جامع برای هر کسی که به دنبال افزایش درک خود از ذهن انسان است ارائه می دهد.جرمی علاوه بر وبلاگ خود، زمان خود را نیز به تدریس روانشناسی در یک دانشگاه برجسته اختصاص می دهد و ذهن روانشناسان و محققان مشتاق را پرورش می دهد. سبک تدریس جذاب و تمایل واقعی او برای الهام بخشیدن به دیگران، او را به استادی بسیار محترم و مورد تقاضا در این زمینه تبدیل کرده است.مشارکت جرمی در دنیای روانشناسی فراتر از دانشگاه است. او مقالات تحقیقاتی متعددی را در مجلات معتبر به چاپ رسانده و یافته های خود را در کنفرانس های بین المللی ارائه کرده و در توسعه این رشته مشارکت داشته است. جرمی کروز با فداکاری قوی خود برای پیشبرد درک ما از ذهن انسان، همچنان به الهام بخشیدن و آموزش خوانندگان، روانشناسان مشتاق و محققان همکار در سفرشان به سوی کشف پیچیدگی های ذهن ادامه می دهد.