چرا ناگهان خاطرات قدیمی را به یاد می آورید
فهرست مطالب
وقتی مردم در مورد یادآوری ناگهانی خاطرات قدیمی صحبت می کنند، خاطراتی که به آنها اشاره می کنند معمولاً خاطرات زندگی نامه ای یا اپیزودیک هستند. همانطور که از نام آن پیداست، این نوع حافظه قسمت های زندگی ما را ذخیره می کند.
نوع دیگری از حافظه که می توان آن را نیز به طور ناگهانی به خاطر آورد، حافظه معنایی است. حافظه معنایی ما انبار دانش ماست که شامل تمام حقایقی است که میدانیم.
معمولاً یادآوری خاطرات زندگینامهای و معنایی، محرکهایی به راحتی قابل شناسایی در زمینه ما دارد. زمینه شامل محیط فیزیکی و همچنین جنبههای وضعیت روانی ما، مانند افکار و احساسات میشود.
به عنوان مثال، شما در حال خوردن یک ظرف در رستوران هستید و بوی آن شما را به یاد یک غذا میاندازد. غذای مشابهی که مادرتان درست میکرد (زندگینامهای).
وقتی کسی کلمه "اسکار" را به زبان میآورد، نام فیلمی که اخیراً برنده اسکار شده است در ذهن شما جرقه میزند (معنی).
این خاطرات محرک های آشکاری در زمینه ما داشتند، اما گاهی اوقات، خاطراتی که در ذهن ما چشمک می زند هیچ محرک قابل شناسایی ندارند. به نظر می رسد که آنها از ناکجاآباد در ذهن ما ظاهر می شوند. بنابراین، آنها را پاپهای ذهنی مینامند.
ذهنپاپها را نباید با بینش، که ظهور ناگهانی یک راهحل بالقوه برای یک مشکل پیچیده در ذهن است، اشتباه گرفت.
0>بنابراین، ذهنپاپ خاطرات معنایی یا زندگینامهای هستند که بهطور ناگهانی در ذهن ما چشمک میزنند، بدون اینکه به راحتی قابل شناسایی باشند.ماشه.
Mind-pops ممکن است شامل هر قطعه ای از اطلاعات باشد، خواه یک تصویر، یک صدا یا یک کلمه باشد. آنها اغلب زمانی که درگیر کارهای روزمره مانند شستن زمین یا مسواک زدن هستند، توسط مردم تجربه می شوند.
به عنوان مثال، شما در حال خواندن کتاب هستید و ناگهان تصویر راهرو مدرسه شما ظاهر می شود. ذهن بی دلیل آنچه در آن زمان می خواندید یا به آن فکر می کردید هیچ ارتباطی با مدرسه شما نداشت.
من هر از چند گاهی با تپش های ذهنی مواجه می شوم. اغلب، من سعی میکنم نشانههایی را در زمینهام جستجو کنم که ممکن است آنها را تحریک کرده باشد، اما موفقیتی نداشته باشد. این کاملا خسته کننده است.
زمینه و به یاد آوردن ناگهانی خاطرات قدیمی
از مدت ها قبل مشخص شده بود که زمینه ای که در آن یک خاطره را رمزگذاری می کنید نقش بزرگی در یادآوری آن دارد. هر چه شباهت بین زمینه یادآوری و زمینه رمزگذاری بیشتر باشد، یادآوری یک خاطره آسان تر است. به همین دلیل است که بهتر است برای اجراها در همان صحنه ای که اجرای واقعی در آن اجرا می شود تمرین کنید. . و چرا یادگیری فاصله دار در یک دوره زمانی بهتر از فشرده کردن است. جمع کردن تمام مواد مطالعه در یک حرکت، زمینه کمتری را برای یادآوری در مقایسه با یادگیری فاصله دار فراهم می کند.
درک اهمیت زمینه در یادآوری حافظه به ما کمک می کند تا بفهمیم چرا اغلب احساس ناگهانی در یادآوری خاطرات قدیمی وجود دارد.
ما خاطرات کودکی خود را در یک زمینه رمزگذاری کردیم. همانطور که مابزرگ شدیم، شرایط ما مدام در حال تغییر بود. ما به مدرسه رفتیم، شهرها را تغییر دادیم، کار را شروع کردیم و غیره. ما به ندرت در شرایط کنونی خود خاطرات واضحی از کودکی خود به دست می آوریم.
وقتی به شهر و خیابان هایی که در آن بزرگ شده اید برمی گردید، ناگهان در بافت دوران کودکی خود قرار می گیرید. این تغییر ناگهانی زمینه، خاطرات قدیمی دوران کودکی را زنده می کند.
اگر در طول زندگی خود به طور مکرر از این مناطق بازدید می کردید، احتمالاً در به یاد آوردن خاطرات مرتبط با آن سطح ناگهانی را تجربه نمی کردید.
نکته کلیدی که من میخواهم به آن اشاره کنم این است که ناگهانی یادآوری حافظه اغلب با تغییر ناگهانی زمینه مرتبط است.
حتی یک تغییر ساده بافت، مانند بیرون رفتن برای پیادهروی، میتواند باعث یادآوری شود. جریانی از خاطراتی که در اتاق خود به آنها دسترسی نداشتید.
نشانه های ناخودآگاه
وقتی سعی کردم به دنبال نشانه هایی در زمینه خود بگردم که ممکن است باعث تحریک ذهن من شده باشد، چرا من شکست میخورم؟
یک توضیح این است که چنین ذهنپاپهایی کاملاً تصادفی هستند.
توضیح دیگر، جالبتر این است که این نشانهها ناخودآگاه هستند. ما به سادگی از ارتباط ناخودآگاهی که یک ماشه با یک حرکت ذهنی دارد بی اطلاع هستیم.
این با این واقعیت که بخش قابل توجهی از ادراک نیز ناخودآگاه است پیچیده تر می شود. بنابراین، شناسایی یک محرک دو برابر می شود مانندسخت است.
بگویید یک کلمه به ذهن شما خطور می کند. شما تعجب می کنید که از کجا آمده است. شما نمی توانید به هیچ ماشه ای در زمینه خود اشاره کنید. از اعضای خانواده خود میپرسید که آیا آن را شنیدهاند. آنها به شما می گویند که این کلمه در تبلیغاتی که 30 دقیقه پیش در تلویزیون دیده اند آمده است.
مطمئناً، ممکن است تصادفی باشد، اما احتمال بیشتر توضیح این است که شما ناخودآگاه این کلمه را شنیده اید و در آن باقی مانده است. حافظه در دسترس شما ذهن شما قبل از اینکه بتواند آن را به حافظه بلندمدت منتقل کند در حال پردازش آن بود.
اما از آنجایی که معنی کلمه جدید نیاز به پردازش آگاهانه دارد، ناخودآگاه شما این کلمه را دوباره به جریان آگاهی شما استفراغ کرد.
0> اکنون، می دانید که در زمینه برخی از تبلیغات به چه معناست. بنابراین ذهن شما اکنون می تواند با خیال راحت آن را در حافظه بلندمدت ذخیره کند و آن را به معنی متصل کرده است.
سرکوب
سرکوب یکی از بحث برانگیزترین موضوعات در روانشناسی است. وقتی در مورد بازیابی ناگهانی خاطرات صحبت می کنیم، احساس می کنم ارزش آن را دارد.
همچنین ببینید: عزت نفس پایین (ویژگی ها، علل، و اثرات)مواردی وجود داشته است که افراد موارد سوء استفاده از دوران کودکی را کاملاً فراموش کردهاند اما بعداً در زندگی آنها را به یاد میآورند. حافظه بیش از حد مملو از اضطراب است، بنابراین نفس ما آن را در ناخودآگاه دفن می کند.
میخواهم نمونهای از زندگیام را نقل کنم که فکر میکنم به این مفهوم سرکوب نزدیکتر است.
من، ویکی از دوستان من، در طول سال های کارشناسی ما تجربه وحشتناکی داشت. وقتی در دبیرستان بودیم و بعداً وقتی در کارشناسی ارشد ثبت نام کردیم اوضاع برای ما بهتر بود. اما دوره کارشناسی در این بین بد بود.
سالها بعد، در حالی که با او تلفنی صحبت میکردم، او چیزی به من گفت که میتوانستم کاملاً با آن ارتباط برقرار کنم. او درباره این صحبت کرد که چگونه تقریباً همه چیز را در مورد سال های کارشناسی خود فراموش کرده است.
در آن زمان، من حتی به سال های کارشناسی خود فکر نمی کردم. اما وقتی به آن اشاره کرد، خاطرات دوباره سرازیر شدند. گویی کسی در ذهن من شیری از خاطرات را باز گذاشته بود.
همچنین ببینید: چرا مردم فقیر این همه بچه دارند؟وقتی این اتفاق افتاد، متوجه شدم که من نیز تا این لحظه همه چیز را در مورد سالهای کارشناسیم فراموش کرده بودم.
اگر قرار بود صفحات استعاری خاطره زندگینامه من را ورق بزنی، "صفحه دبیرستان" و "صفحه استاد" به هم چسبیده بودند و صفحات سالهای کارشناسی را در این بین پنهان می کردند.
اما چرا اینطور شد؟
پاسخ احتمالاً در سرکوب نهفته است.
وقتی به استادم پیوستم، این فرصت را داشتم که هویت جدیدی بر روی هویت قبلی و نامطلوب بسازم. امروز، من این هویت را پیش می برم. برای اینکه ایگوی من بتواند با موفقیت این هویت مطلوب را به پیش ببرد، باید هویت نامطلوب قدیمی را فراموش کند.
بنابراین، ما تمایل داریم چیزهایی را از حافظه زندگینامه خود به یاد بیاوریم که با هویت فعلی ما مطابقت دارد. یک درگیریهویت اغلب گذشته ما را نشان می دهد. هویتهایی که برنده میشوند به دنبال تثبیت خود بر هویتهای کنار گذاشته شده دیگر خواهند بود.
وقتی با دوستم درباره سالهای کارشناسی خود صحبت کردم، به یاد میآورم که او میگفت:
«لطفا، اجازه دهید در مورد آن صحبت نکنیم. که من نمیخواهم خودم را با آن مرتبط کنم." کواویلاشویلی، ال (2012). از ذهن پاپ تا توهم؟ بررسی خاطرات معنایی غیرارادی در اسکیزوفرنی. تحقیقات روانپزشکی ، 196 (2-3)، 165-170.