چگونه هدف خود را پیدا کنید (5 مرحله آسان)
فهرست مطالب
کتاب های بی شماری در مورد چگونگی یافتن هدف خود نوشته شده است. این یکی از سوالاتی است که در حوزه های خودیاری، درمانی و مشاوره مطرح می شود. در این مقاله، معنای واقعی هدف را بررسی میکنیم و چگونه میتوان هدف خود را پیدا کرد.
همانطور که بسیاری از افراد عاقل اشاره کردهاند، هدف چیزی نیست که منتظر یافتن باشد. ما برای انجام کاری به دنیا نیامده ایم. این ذهنیت میتواند افراد را بدون اینکه هدف معنیداری در زندگیشان بیابند، گیر کند.
آنها منفعلانه منتظر یک لحظه بینش هستند تا به آنها ضربه بزند و سرانجام بدانند هدفشان چیست. واقعیت این است که یافتن هدف شما مستلزم فعال بودن است.
داشتن هدف در زندگی به این معنی است که شما فعالانه در تلاش برای رسیدن به هدفی هستید که بزرگتر از خودتان است، یعنی می تواند بر افراد زیادی تأثیر بگذارد. وقف خودمان به هدفی که بزرگتر از خودمان است، زندگی ما را با یک حس معنا آغشته می کند. ما احساس می کنیم زندگی ما ارزشمند است. ما احساس میکنیم داریم کار مهمی انجام میدهیم.
اما چرا؟
چرا میخواهیم هدفی داشته باشیم؟ "یا "تاثیری عظیم" بر جهان بگذاریم؟
پاسخ این است: این یکی از مطمئن ترین راه ها برای افزایش شانس بقا و تولید مثل است - اهداف اساسی تکاملی ما.
داشتن هدف و تاثیرگذاری بر افراد زیادی بهترین راه برای ارتقای جایگاه اجتماعی شماست. موقعیت اجتماعی بسیار با موفقیت تکاملی مرتبط است. در منمانند هدف و اشتیاق ریاضی. با این حال، هر چه نسبت «میخواهم انجام دهم» به «باید انجام دهم» بیشتر باشد، این احتمال بیشتر میشود که از علایق خود پیروی کنید. T. F., Baumeister, R. F., Lambert, N. M., Crescioni, A. W., DeWall, C. N., & فینچام، اف دی (2009). تنهایی و بدون هدف: زندگی به دنبال طرد اجتماعی معنا را از دست می دهد. ژورنال روانشناسی اجتماعی تجربی ، 45 (4)، 686-694.
وقتی ارزش بیشتری برای دیگران قائل میشویم، آنها ارزش بیشتری برای ما فراهم میکنند (پول، ارتباطات، کمک و غیره). بنابراین، ارزشمند دیده شدن منابعی را به ما می دهد که برای پیشبرد اهداف اساسی تکاملی خود نیاز داریم.
هر چه برای افراد بیشتری ارزش قائل شویم، ارزش بیشتری کسب می کنیم. همه چیز در مورد بالا رفتن از سلسله مراتب اجتماعی است. هرچه بالاتر بروید، بیشتر دیده میشوید و افراد بیشتری میخواهند با شما ارزش مبادله کنند.
کارهای محدودی وجود داشت که اجداد ما میتوانستند برای بالا رفتن از سلسله مراتب انجام دهند- تصرف سرزمینهای بیشتر، تشکیل اتحادهای قویتر، بیشتر شکار کنید، و غیره.
در مقابل، زندگی مدرن راه های بی پایانی را برای ما فراهم می کند تا خود را در چشم "مردممان" ارتقا دهیم. با این حال، هرچه گزینه های بیشتری داشته باشیم، سردرگمی بیشتر می شود. همانطور که نویسنده بری شوارتز در کتاب خود پارادوکس انتخاب اشاره می کند، هرچه گزینه های بیشتری داشته باشیم، کمتر از انتخاب خود راضی هستیم.
همه کودکان رویای مشهور شدن را در سر می پرورانند زیرا آنها آنها را دارند. می توانید ببینید که افراد مشهور می توانند بر افراد زیادی تأثیر بگذارند.
ما از قبل متوجه می شویم که چه کسی در محیط ما بیشترین توجه و تحسین اجتماعی را به خود جلب می کند. ما تمایل داریم که از آنها کپی کنیم و به همان سطح از موقعیت اجتماعی دست یابیم که به نوبه خود منابعی را برای ما فراهم می کند تا بتوانیم ملاقات کنیماهداف اساسی تکاملی ما.
همچنین ببینید: روانشناسی وقفه توضیح دادکودکان اغلب آرزوی شهرت جهانی را دارند. با این حال، وقتی افراد بزرگتر می شوند، معمولاً تعریف «مردم خود» یعنی افرادی را که می خواهند بر آنها تأثیر بگذارند، اصلاح می کنند. اما میل به تأثیرگذاری بر تعداد زیادی از افراد دست نخورده باقی می ماند زیرا این می تواند دستاوردهای آنها را به حداکثر برساند.
از این رو، افراد به دنبال یک زندگی هدفمند هستند تا پذیرش اجتماعی و تحسین خود را در گروه های خود دریافت کنند. عدم انجام این کار به طور جدی اهداف تکاملی آنها را تهدید می کند. مطالعات نشان میدهد که وقتی افراد طرد اجتماعی را تجربه میکنند، زندگیشان معنا پیدا میکند. 2
از این رو، احساس "داشتن هدف" احتمالاً به ما نشان می دهد که در مسیر درستی هستیم.
تحقیق نشان می دهد که دنبال کردن اهداف تکامل یافته مانند وابستگی، مراقبت از خویشاوندان و بالا بردن موقعیت اجتماعی احساس هدفمندی در زندگی را افزایش می دهد. ارائه مراقبت از خویشاوندان، یعنی مراقبت از خانواده نزدیک خود نیز راهی برای ارزشمندتر بودن برای اعضای خانواده شما (نزدیک ترین افراد در گروه شما) است. از این رو، وابستگی و مراقبت از خویشاوندان نیز راه هایی برای ارتقای جایگاه اجتماعی هستند.
در کنار رفاه ذهنی، زندگی هدفمند مزایای دیگری نیز دارد. مطالعاتنشان می دهد که افرادی که هدفمند هستند عمر طولانی تری دارند. .6
همچنین، شناسایی هدف در زندگی با افزایش رضایت از زندگی در بین گروه های سنی مرتبط است. تحقق اهداف تکاملی که برای تحقق حداکثری طراحی شده بود. جای تعجب نیست که فقیرترین کشورها نیز جزو ناشادترین کشورها هستند. وقتی برای تامین هزینه های زندگی تلاش می کنید، هدف از پنجره به بیرون پرتاب می شود.
ذهن مانند این است:
"دستیابی به اهداف تکاملی را به حداکثر برسانید. ما باید روی هر حداقل موفقیتی که می توانیم به آن دست پیدا کنیم تمرکز کنیم."
به همین دلیل است که میبینید فقیرترین افراد در حال تولید مثل و بچهدار شدن هستند، در حالی که ثروتمندترین افراد شریک زندگی را رد میکنند زیرا «ارزشهای یکسانی ندارند». فقرا چنین تجملی ندارند. آنها فقط می خواهند بازتولید شوند و با کل کار انجام شوند.
نقش نیازهای روانشناختی و هویت
در حالی که هدف نهایی داشتن احساس هدف، ارتقاء موقعیت اجتماعی است، می توان آن را از طریق نیازهای روانی مختلف انجام می شود.
تجارب زندگی ما در درجه اول نیازهای روانی ما را شکل می دهند. آنها مانند مسیرهای مختلفی هستند که افراد برای رسیدن به اهداف تکاملی نهایی خود از آنها استفاده می کنند.
داشتن هدف درزندگی که ریشه در یک نیاز روانی دارد، به ثبات می رسد. «پیروی از اشتیاق خود» اغلب به «ارضای نیازهای روانی شما» ختم می شود.
همچنین ببینید: پرسشنامه ترومای دوران کودکی برای بزرگسالانبه عنوان مثال، فردی که عاشق حل مسئله است ممکن است برنامه نویس شود. در حالی که ممکن است بگویند برنامه نویسی اشتیاق آنهاست، اما واقعاً عاشق حل مسئله است.
اگر چیزی حرفه برنامه نویسی آنها را تهدید می کند، می توانند به برنامه دیگری روی بیاورند تا بتوانند از مهارت های حل مسئله خود استفاده کنند. تجزیه و تحلیل دادهها.
نیاز روانشناختی به عنوان یک حلکننده خوب بودن و دیده شدن بهعنوان یک مشکلگشا، مستقیماً با دستیابی به اهداف اساسی تکاملی مرتبط است. این چیزی است که برای جامعه ما ارزش قائل است و داشتن این مهارت فرد را به عضوی ارزشمند در جامعه فعلی تبدیل میکند.
نکتهای که میخواهم بیان کنم این است که «چرا» مقدم بر «چگونه» است. تا زمانی که نیازهای روانی خود را برآورده می کنید، مهم نیست که دقیقاً چگونه نیازهای روانی خود را برآورده می کنید.
به همین دلیل است که احساسات همیشه در سنگ نیست. افراد می توانند حرفه و علایق خود را تغییر دهند تا زمانی که به همان نیازهای اساسی پاسخ دهند.
آرایش و نیازهای روانشناختی ما را مشخص می کند. اساس هویت ماست. ما باید مطابق با هویت خود عمل کنیم. ما نیاز داریم که اعمالمان با آن چیزی که فکر می کنیم هستیم، و می خواهیم دیگران فکر کنند ما هستیم، سازگار باشد.
هویت چیزی است که ما هستیم و هدف، کاری است که می خواهیم انجام دهیم.هویت و هدف دست به دست هم می دهند. همدیگر را تغذیه میکنند و همدیگر را حفظ میکنند.
وقتی هدفی پیدا میکنیم، «راهی برای بودن» پیدا میکنیم. وقتی راهی برای بودن پیدا میکنیم، مانند زمانی که بحران هویت را حل میکنیم، هدف زندگی تازهای را نیز پیدا میکنیم که باید دنبالش برویم.
زندگی هدفمند به وفاداری به آنچه که هستید خلاصه میشود. یا کسی که میخواهی باشی اگر بین هویت شما و کاری که انجام میدهید تناقضی وجود داشته باشد، قطعاً شما را بدبخت میکند.
هویت یا منیت ما برای ما منبع احترام است. وقتی هویت خود را تقویت می کنیم، عزت نفس خود را افزایش می دهیم. وقتی مردم هدف خود را دنبال می کنند، احساس غرور می کنند. این غرور نه تنها از انجام کار خوب به خودی خود ناشی می شود، بلکه از تقویت تصویری از خود که به جهان ارائه می دهد نیز ناشی می شود.
چگونه هدف خود را پیدا کنید (گام به گام)
در اینجا آمده است. یک راهنمای عملی و بی معنی برای یافتن هدف خود:
1. علایق خود را فهرست کنید
همه ما علایق داریم و این علایق احتمالاً با عمیق ترین نیازهای روانی ما مرتبط است. اگر قسم میخورید که علاقهای ندارید، شاید لازم باشد چیزهای بیشتری را امتحان کنید.
اغلب، میتوانید علایق خود را با بازگشت به دوران کودکی و فکر کردن در مورد فعالیتهایی که از انجام آنها لذت میبردید پیدا کنید. قبل از اینکه به مرحله 2 بروید، باید فهرستی از علایق آماده داشته باشید.
2. درگیر علایق خود باشید
بعد، باید برنامه ای برای درگیر شدن در آن علایق، ترجیحاً به صورت روزانه، تهیه کنید.هر روز زمانی را برای درگیر شدن در علایق خود به مدت حداقل یک ماه اختصاص دهید.
به زودی، خواهید دید که برخی از آن فعالیت ها دیگر این کار را برای شما انجام نمی دهند. آنها را از لیست حذف کنید.
شما می خواهید آن را به 2-3 فعالیتی که روزانه از انجام آنها لذت می برید محدود کنید. می دانید، آن فعالیت هایی که شما را هدایت می کنند. متوجه خواهید شد که این فعالیتها بیشتر با ارزشهای اصلی، نیازهای روانشناختی و هویت شما مطابقت دارند.
3. انتخاب «یکی»
زمانی را که هر روز صرف انجام آن ۲ تا ۳ فعالیت میکنید، افزایش دهید. بعد از چند ماه، میخواهید ارزیابی کنید که آیا در آنها خوب میشوید یا نه.
آیا سطح مهارت شما افزایش یافته است؟ به بازخورد دیگران توجه کنید. برای کدام فعالیت یا مهارت شما را تحسین می کنند؟
باید متوجه شوید که حداقل در یکی از این فعالیت ها تا حدودی مهارت پیدا کرده اید. اگر یک فعالیت آن آتش میل را در شما روشن کند تا در مورد آن بیشتر بدانید و در آن بهتر شوید، میدانید که آن «یک» است.
آنچه باید روی آن تمرکز کنید انتخاب یک فعالیت است که میتوانید انجام دهید. با شما در آینده - این یک مهارت را می توانید برای مدت طولانی توسعه دهید و آن را پرورش دهید.
این لزوماً به این معنی نیست که شما سایر فعالیت ها را به کلی نادیده می گیرید. اما شما باید حداکثر توجه را داشته باشید و حداکثر زمان را صرف انجام "یکی" کنید.
4. سرمایه گذاری خود را افزایش دهید
همانطور که یکی از مقاله هاروارد بیزینس ریویو اشاره کرد، شما هدف خود را پیدا نمی کنید، بلکه آن را می سازید. داشتنانتخاب "یکی" که باید روی آن تمرکز کرد، فقط شروع یک راه طولانی است. از این مرحله به بعد، شما می خواهید سال ها را صرف توسعه این مهارت کنید.
برای اطمینان از سطح منصفانه تعهد این سوال را از خود بپرسید:
"آیا می توانم این کار را تا پایان عمرم انجام دهم. ?”
اگر پاسخ مثبت است، شما آماده اید.
تعهد مهم است. هر بازیگر برتر را در هر منطقه ای پیدا کنید و خواهید دید که آنها سال ها به حرفه خود متعهد بوده اند. چپ و راست نگاه نمی کردند. آنها با آن «ایده کسبوکار جدید جالب» پرت نشدند. تا زمانی که بر آن مسلط شوید، روی یک چیز تمرکز کنید.
در نهایت، به نقطه ای خواهید رسید که می توانید برای جامعه خود ارزشمند باشید و تأثیر بگذارید.
5. الگوها و مربیان را پیدا کنید
وقت خود را با افرادی بگذرانید که قبلاً همان چیزی هستند که می خواهید باشید و همان جایی هستند که می خواهید باشید. پیروی از علاقه خود واقعاً یک فرآیند دو مرحلهای ساده است:
- از خود بپرسید قهرمانان شما چه کسانی هستند.
- آنچه را انجام میدهند انجام دهید.
الگوها به ما الهام می بخشند و به ما انگیزه می دهند. آنها به ما یادآوری می کنند که ما دیوانه نیستیم که از قلب خود پیروی کرده ایم. آنها از اعتقاد ما محافظت می کنند که ما نیز می توانیم آن را انجام دهیم.
یک روز در زندگی خود کار نمی کنید
مطمئنم این ضرب المثل را شنیده اید:
«وقتی شما کاری را که دوست دارید انجام می دهید، لازم نیست یک روز در زندگی خود کار کنید.»
این درست است. انجام کاری که دوست داری یک کار خودخواهانه است. یک نفر باید دیوانه باشد که بابت آن به شما پول بدهد. سرگرمی ها و علایق کارهایی هستند که ما انجام می دهیمبه هر حال، صرف نظر از موفقیت یا شکست.
دلیل اینکه کار برای بسیاری از افراد بار سنگینی به نظر می رسد این است که آنها کاری را برای کاری انجام می دهند (چک پرداخت). آنها ارزش کمی از خود کار دریافت می کنند.
وقتی کار شما ذاتاً ارزشی برای شما فراهم می کند، احساس نمی کنید که به معنای معمولی کلمه کار می کنید. دریافت پول برای آن به یک ارزش اضافی تبدیل می شود. همه چیز بی زحمت به نظر می رسد.
همه ما زندگی خود را از موقعیتی شروع می کنیم که باید برخی کارها را انجام دهیم و می خواهیم کارهای دیگری را انجام دهیم. باید بریم مدرسه باید بریم دانشگاه ما می خواهیم خوش بگذرانیم. ما میخواهیم بسکتبال بازی کنیم.
در حالی که ممکن است کارهایی وجود داشته باشد که باید انجام دهید که سرگرمکننده هستند (مثلاً غذا خوردن)، این همپوشانی در ابتدا برای بسیاری از ما کوچک است.
با گذشت زمان و شروع به دنبال کردن هدف خود، این همپوشانی باید افزایش یابد. کارهایی که باید انجام دهید اما نمی خواهید انجام دهید باید به حداقل برسد. شما باید کارهایی را که می خواهید انجام دهید به حداکثر برسانید و همپوشانی آنها را با کارهایی که باید انجام دهید افزایش دهید.
Htd = Have to do; Wtd = می خواهید انجام دهیدشما باید کار کنید، مهم نیست که چه کاری انجام می دهید. هیچ سوالی در مورد آن وجود ندارد. اما این را از خود بپرسید:
"چه مقدار از کارهایم را باید انجام دهم و چه مقدار از آن را می خواهم انجام دهم؟"
این سوال همانجا به شما پاسخ خواهد داد هدف را پیدا کردید و برای رسیدن به آن چه باید کرد.
ساختن چیزها عجیب است