زمان روانی در مقابل زمان ساعت

 زمان روانی در مقابل زمان ساعت

Thomas Sullivan

ما همیشه زمان را همانطور که در جریان است درک نمی کنیم. به عبارت دیگر، ممکن است بین زمان روانشناختی و زمان واقعی نشان داده شده توسط یک ساعت اختلاف وجود داشته باشد. در درجه اول، حالات ذهنی ما بر درک ما از زمان تأثیر می گذارد یا آن را مخدوش می کند.

ذهن ما توانایی شگفت انگیزی برای ردیابی زمان دارد، علیرغم این واقعیت که هیچ اندام حسی به طور خاص به اندازه گیری زمان اختصاص داده نشده است.

این باعث شده بسیاری از کارشناسان بر این باورند که وجود دارد. باید نوعی ساعت داخلی در مغز ما باشد که به طور مداوم تیک تیک می زند، درست مانند هر ساعت دست ساز دیگر.

احساس زمان ما انعطاف پذیر است

شما انتظار دارید که ساعت داخلی ما کار کند. درست به عنوان یک ساعت معمولی و دست ساز، اما جالب اینجاست که اینطور نیست. ساعتی که در اتاق نشیمن خود دارید زمان مطلق را اندازه گیری می کند. مهم نیست که شما چه احساسی دارید یا در چه موقعیت‌های زندگی قرار می‌گیرید.

اما ساعت داخلی ما کمی متفاوت عمل می‌کند. به نظر می رسد بسته به تجربیات زندگی ما سرعت آن افزایش یا کاهش می یابد. احساسات قوی ترین تأثیرگذار بر حس زمان ما هستند.

برای مثال شادی را در نظر بگیرید. این یک تجربه رایج و جهانی است که به نظر می رسد زمان در حال گذراندن زمان خوب است. اما چرا این اتفاق می‌افتد؟

برای درک این پدیده به نحوه درک زمانی که احساس غم، افسردگی یا بی‌حوصلگی می‌کنید، توجه کنید. بدون ذره ای تردید، به نظر می رسد زمان در چنین شرایطی به کندی پیش می رود. شما در عذاب منتظر هستیداین زمان های طولانی و سخت برای پایان یافتن است.

نکته این است که وقتی غمگین یا بی حوصله هستید، از گذشت زمان بسیار آگاهید . برعکس، به نظر می رسد زمان زمانی که شما شاد هستید می گذرد زیرا آگاهی شما از گذشت زمان به میزان قابل توجهی کاهش می یابد.

سخنرانی های خسته کننده و زمان روانشناختی

برای مثال زدن، بگویید که دوشنبه صبح و شما یک سخنرانی واقعا، واقعا خسته کننده برای شرکت در کالج دارید. شما به جای آن کلاس های تختخوابی و تماشای یک بازی فوتبال را در نظر بگیرید.

به تجربه می‌دانید که اگر در کلاس‌ها شرکت کنید تا حد مرگ حوصله‌تان سر می‌رود و زمان مانند حلزون حرکت می‌کند، اما اگر یک بازی فوتبال تماشا کنید زمان می‌گذرد و اوقات خوشی خواهید داشت.

بیایید اولین سناریویی را در نظر بگیریم که در آن برخلاف میل خود تصمیم به شرکت در کلاس ها می گیرید. شما هیچ توجهی به حرف های مدرس ندارید و به نظر می رسد زمان در حال کشیده شدن است. آگاهی شما درگیر سخنرانی نیست زیرا ذهن شما آن را خسته کننده و بی فایده می بیند.

ذهن شما به سادگی به شما اجازه نمی دهد سخنرانی را پردازش کنید زیرا این اتلاف منابع ذهنی است. گاهی اوقات، ذهن شما با به خواب رفتن شما را کاملاً خاموش می کند. شما ناامیدانه سعی می کنید بیدار بمانید تا مبادا باعث عصبانیت استاد شوید.

اگر آگاهی شما بر روی سخنرانی متمرکز نباشد، بر روی چه چیزی متمرکز شده است؟

گذر زمان.

شما اکنون به طرز دردناکی از گذشت زمان آگاه هستید زمان. آی تیبه نظر می رسد آنقدر آهسته حرکت می کند که گویی عمدا کند می شود تا شما را مجبور به پرداخت گناهانی کند که نمی دانستید مرتکب شده اید.

بگویید که سخنرانی از ساعت 10:00 صبح شروع می شود و در ساعت 12:00 به پایان می رسد. شما ابتدا ساعت 10:20 را بررسی می کنید که اولین موج خستگی به شما برخورد می کند. سپس در ساعت 10:30 و 10:50 دوباره آن را بررسی می کنید. سپس دوباره در ساعت های 11:15، 11:30، 11:40، 11:45، 11:50 و 11:55.

بر خلاف عقلانیت، تعجب می‌کنید که چرا سخنرانی اینقدر طولانی می‌شود. فراموش می کنید که زمان با سرعت ثابتی حرکت می کند. این سخنرانی تنها به این دلیل طولانی می شود که احساس شما از زمان تحت تأثیر خستگی است. بارها و بارها ساعت خود را بررسی می کنید و به نظر می رسد زمان به آرامی در حال حرکت است و نه به آن سرعتی که "قرار می رود" حرکت کند.

بیایید اکنون سناریوی دیگر را در نظر بگیریم - جایی که تصمیم می گیرید به جای آن در یک بازی فوتبال شرکت کنید. .

بگویید بازی نیز از ساعت 10:00 صبح شروع می شود و در ساعت 12:00 به پایان می رسد. ساعت 9:55 ساعت خود را چک می کنید و مشتاقانه منتظر شروع بازی هستید. وقتی این کار را کرد، شما کاملاً خود را در بازی ای که بسیار دوست دارید غوطه ور می کنید. تا زمانی که بازی تمام نشده است، ساعت خود را چک نمی کنید. شما به معنای واقعی کلمه و استعاره زمان را از دست می دهید.

وقتی بازی تمام می شود و سوار مترو می شوید تا به خانه برگردید، ساعت خود را چک می کنید و می گوید 12:05 بعد از ظهر. آخرین باری که چک کردید ساعت 9:55 صبح بود. "پسرم، وقتی تو سرگرم می‌شوی، زمان واقعاً می‌گذرد!" شما فریاد می زنید.

همچنین ببینید: زبان بدن: نشستن و ایستادن با پاهای روی هم

ذهن ما اطلاعات جدید را با اطلاعات مرتبط قبلی مقایسه می کند.اگرچه، برای شما، به نظر می رسید که زمان از ساعت 9:55 صبح تا 12:05 بعد از ظهر یک جهش عظیم و سریع طول کشیده است، اما اینطور نشد. اما از آنجایی که آگاهی شما از گذر زمان دور شده بود (در طول بازی مرتب زمان را بررسی نمی کردید)، به نظر می رسید زمان در حال پرواز است.

دقیقاً به همین دلیل است که موسیقی دلپذیری در مکان های انتظار مانند فرودگاه ها پخش می شود. ، ایستگاه های قطار و پذیرش اداری. آگاهی شما را از گذر زمان منحرف می کند به طوری که انتظار برای مدت طولانی آسان تر می شود. همچنین، آنها ممکن است یک صفحه تلویزیون بزرگ بگذارند یا مجلاتی را به شما بدهند تا بخوانید تا به همان هدف برسید.

ترس و زمان روانی

ترس یک احساس قدرتمند است و به شدت بر احساس ما تأثیر می گذارد. زمان، اما به دلایلی متفاوت از مواردی که تاکنون بحث شد. مطالعات نشان داده‌اند که زمانی که فردی با چتربازی پرش می‌کند، یا به طور غیرمنتظره‌ای حضور یک شکارچی یا جفت بالقوه را احساس می‌کند، زمان به نظر می‌رسد کند می‌شود.

از این رو عبارت "زمان ایستاد". این عبارت هرگز در زمینه غم و اندوه یا کسالت به کار نمی رود. به نظر می رسد زمان در زمینه موقعیت های ترسناک یا مضطرب متوقف می شود زیرا این موقعیت ها اغلب نقش مهمی در بقا و موفقیت باروری ما ایفا می کنند.

ایستادن زمان ما را قادر می سازد تا موقعیت را دقیق تر و دقیق تر درک کنیم. که می توانیم تصمیم درستی بگیریم (معمولاً بجنگیم یا فرار کنیم) که می تواند تأثیر زیادی بر بقای ما داشته باشد. کند می شودهمه چیز برای ادراک ما ضعیف است، به طوری که به ما فرصت کافی داده می شود تا حیاتی ترین تصمیمات زندگی خود را بگیریم.

به همین دلیل است که ترس اغلب "حس افزایش یافته آگاهی" نامیده می شود و بحرانی ترین صحنه ها در فیلم ها و برنامه های تلویزیونی گاهی اوقات به صورت آهسته نمایش داده می شوند تا تصورات واقعی ما از چنین موقعیت هایی را تقلید کنند.

همچنین ببینید: متفکران عمیق چه کسانی هستند و چگونه فکر می کنند؟

چرا به نظر می رسد که روزها با بالا رفتن سن ما به سرعت می گذرند

وقتی بچه بودیم، یک سال خیلی طولانی به نظر می رسید. امروز هفته ها، ماه ها و سال ها مانند دانه های شن از میان دستان ما می لغزند. چرا این اتفاق می افتد؟

جالب است که یک توضیح ریاضی برای آن وجود دارد. وقتی 11 ساله بودید، یک روز تقریباً 1/4000 زندگی شما بود. در سن 55 سالگی، یک روز تقریبا 1/20000 زندگی شما است. از آنجایی که 1/4000 عددی بزرگتر از 1/20000 است، بنابراین زمان سپری شده در مورد قبلی بزرگتر در نظر گرفته می شود.

اگر از ریاضی متنفرید، نگران نباشید، توضیح بهتری وجود دارد:

وقتی بچه بودیم همه چیز جدید و تازه بود. ما پیوسته در حال ایجاد ارتباطات عصبی جدید بودیم و یاد می‌گرفتیم که چگونه زندگی کنیم و با جهان سازگار شویم. اما با بزرگتر شدن، چیزهای بیشتری به بخشی از روال ما تبدیل شدند.

بگویید در دوران کودکی شما رویدادهای A، B، C و D را تجربه می کنید و در بزرگسالی، رویدادهای A، B، C، D، و E.

از آنجایی که مغز شما قبلاً ارتباطاتی را در مورد A، B، C و D شکل داده و ترسیم کرده است، این رویدادها کم و بیش برای شما نامرئی می شوند. فقط رویدادE مغز شما را برای ایجاد ارتباطات جدید تحریک می‌کند و احساس می‌کنید که واقعاً برای انجام کاری وقت گذاشته‌اید.

بنابراین، هرچه بیشتر از روال عادی خارج شوید، به نظر می‌رسد که روزها با سرعت کمتری می‌گذرند. به همین دلیل است که گفته می‌شود افرادی که به یادگیری ادامه می‌دهند، برای همیشه جوان می‌مانند، البته نه از نظر جسمی، بلکه قطعاً از نظر ذهنی.

Thomas Sullivan

جرمی کروز یک روانشناس و نویسنده با تجربه است که به کشف پیچیدگی های ذهن انسان اختصاص دارد. جرمی با اشتیاق به درک پیچیدگی‌های رفتار انسانی، بیش از یک دهه است که به طور فعال در تحقیق و تمرین شرکت داشته است. او دارای مدرک دکتری است. در روانشناسی از یک موسسه مشهور، جایی که او در روانشناسی شناختی و عصب روانشناسی تخصص داشت.جرمی از طریق تحقیقات گسترده خود بینش عمیقی نسبت به پدیده های روانشناختی مختلف از جمله حافظه، ادراک و فرآیندهای تصمیم گیری ایجاد کرده است. تخصص او همچنین در زمینه آسیب شناسی روانی با تمرکز بر تشخیص و درمان اختلالات سلامت روان گسترش می یابد.اشتیاق جرمی به اشتراک گذاری دانش باعث شد تا او وبلاگ خود را با نام «درک ذهن انسان» تأسیس کند. او قصد دارد با گردآوری مجموعه وسیعی از منابع روانشناسی، بینش های ارزشمندی را در مورد پیچیدگی ها و تفاوت های ظریف رفتار انسانی در اختیار خوانندگان قرار دهد. از مقالات تامل برانگیز گرفته تا نکات کاربردی، جرمی یک پلتفرم جامع برای هر کسی که به دنبال افزایش درک خود از ذهن انسان است ارائه می دهد.جرمی علاوه بر وبلاگ خود، زمان خود را نیز به تدریس روانشناسی در یک دانشگاه برجسته اختصاص می دهد و ذهن روانشناسان و محققان مشتاق را پرورش می دهد. سبک تدریس جذاب و تمایل واقعی او برای الهام بخشیدن به دیگران، او را به استادی بسیار محترم و مورد تقاضا در این زمینه تبدیل کرده است.مشارکت جرمی در دنیای روانشناسی فراتر از دانشگاه است. او مقالات تحقیقاتی متعددی را در مجلات معتبر به چاپ رسانده و یافته های خود را در کنفرانس های بین المللی ارائه کرده و در توسعه این رشته مشارکت داشته است. جرمی کروز با فداکاری قوی خود برای پیشبرد درک ما از ذهن انسان، همچنان به الهام بخشیدن و آموزش خوانندگان، روانشناسان مشتاق و محققان همکار در سفرشان به سوی کشف پیچیدگی های ذهن ادامه می دهد.