چرا مردم خود را بارها و بارها تکرار می کنند

 چرا مردم خود را بارها و بارها تکرار می کنند

Thomas Sullivan

آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چرا مردم در مکالمات یک چیز را بارها و بارها تکرار می کنند؟ اگر شما هم مثل من هستید، نمی‌توانید محتوای مکالمات را نادیده بگیرید زیرا می‌دانید که زبان می‌تواند پنجره‌ای به ذهن باشد.

افراد به دلایل مختلفی آنچه را که می‌گویند تکرار می‌کنند. زمینه ها من در اینجا فقط به مواردی توجه می کنم که در آن چیزهایی که آنها بارها و بارها می گویند می تواند سرنخ هایی برای آرایش روانی آنها ارائه دهد.

همچنین ببینید: چرا روابط اینقدر سخت است؟ 13 دلیل

در ابتدا، من می خواهم روشن کنم که در مورد چه موارد خاصی صحبت می کنم. من در مورد مواردی صحبت نمی‌کنم که شخصی در یک مکالمه چیزی را تکرار می‌کند، زیرا احساس می‌کند شنیده نشده است - مثلاً فردی که در یک مناظره نظر خود را تکرار می‌کند.

همچنین ببینید: اثر دارونما در روانشناسی

من همچنین در مورد مواردی صحبت نمی‌کنم که مشخص است چرا شخص خودش را تکرار می‌کند. یک مثال می تواند این باشد که کودکی مکرراً آب نبات بخواهد در حالی که مادرش به وضوح قصد ندارد آن را بدهد. به شما گفته ام معمولاً داستان حادثه ای است که برای آنها اتفاق افتاده است.

حالا سوال من این است: چرا آنها، در همه موضوعات، به افرادی که با آنها برخورد می کنند، همان حرف را ادامه می دهند؟

قبل از اینکه به دلایل احتمالی بپردازیم، می‌خواهم حادثه‌ای از زندگی خودم را نقل کنم:

من و چند همکلاسی در گذشته روی یک پروژه گروهی کار می‌کردیم.ترم کارشناسی من ما دو ارزیابی برای کار پروژه داشتیم - جزئی و عمده. در ارزیابی جزئی، استاد ما به یک نقص در کار پروژه ما اشاره کرد.

طبیعی است که وقتی چنین چیزی را تجربه می کنید، احساس بدی داشته باشید (هرچقدر هم که اندک باشد). اما چیزی که متوجه شدم این بود که همه ما در گروه به یک شکل تحت تأثیر این اظهارات قرار نگرفتیم.

در حالی که بیشتر ما خیلی زود آن را فراموش کردیم، یک دختر در گروه ما بود که آشکارا بیش از بقیه تحت تأثیر آن قرار گرفت. از کجا بدانم؟

خب، پس از آن واقعه، او مدام همان چیزی را که پروفسور گفته بود، به تقریباً هرکسی که با آنها صحبت می کرد، حداقل در حضور من، تکرار می کرد. تا آنجا که او حتی در ارزیابی اصلی ما به آن اشاره کرد، علیرغم هشدار من مبنی بر فاش نکردن چیزی که ممکن است ارزیابی ما را تضعیف کند.

این من را مجذوب و ناامید کرد. با او روبرو شدم و با عصبانیت گفتم: «چرا مدام به همه اشاره می‌کنی؟ چرا این برای شما اینقدر مهم است؟»

او پاسخی نداشت. او ساکت شد. از آن زمان، متوجه شدم بسیاری از افراد، از جمله خودم، دقیقاً همین رفتار را انجام می دهند.

ذهن همیشه در تلاش است تا چیزها را معنا کند

اگر کسی به شما بگوید که دوستتان در یک تصادف جان باخته است و شرح مفصلی از آنچه اتفاق افتاده است به شما ارائه دهد، بعید است که چیزی بپرسید. سوالات بیشتر ممکن است فوراً در حالت شوک، ناباوری فرو بروید،یا حتی غم و اندوه

در نظر بگیرید که چه اتفاقی می‌افتد اگر آنها فقط به شما بگویند که دوست شما بدون اینکه به شما دلیل و چگونه مرده باشد، مرده است. شما ناامیدانه سوالات یکسانی را بارها و بارها می‌پرسید تا زمانی که ذهنتان به واقعه معنا پیدا کند (با کمک پاسخ‌های مرتبط).

این مثال در جایی که مکرراً برای دریافت پاسخ سؤال می‌پرسید، بسیار ساده است. اما چرا کسی چیزی را تکرار می کند که لزوماً یک سؤال نیست؟

باز هم پاسخ یکسان است. ذهن آنها در تلاش است تا آنچه را که اتفاق افتاده است درک کند. موضوع در ذهن آنها حل نشده است. با تکرار مکرر یک چیز، می خواهند آن را حل کنند و از بین ببرند.

بسیاری از چیزهایی که ما روزانه با آنها روبرو می شویم به راحتی حل می شوند (من زمین خوردم چون لیز خوردم، او خندید زیرا من چیز خنده داری گفتم و غیره). اما بعضی چیزها به این راحتی حل نمی شوند و تاثیرات عمیقی بر ما می گذارند.

در نتیجه، ذهن ما در این حلقه تلاش برای معنا بخشیدن به آنها گیر می کند، زیرا آنها هنوز به طور کامل برای ما درک نکرده اند.

تروماهای گذشته و تکرار همان چیزها

شخصی که در گذشته یک تجربه آسیب زا داشته است ممکن است این آسیب ها را در رویاهای خود به نمایش بگذارد. تنها با صحبت مکرر در مورد تروما، تلاش برای معنا بخشیدن به آن، آنها می توانند به پایان دادن به این رویاها امیدوار باشند.

وقتی کلمه تروما را می شنویم تمایل داریم به یک حادثه ناگوار بزرگ فکر کنیم. اما تروما نیز وارد می شودسایر اشکال جزئی این سخنی که استاد ما بیان کرد برای دختری که در ادامه این موضوع را به همه گفته بود آسیب زا بود.

وقتی افراد در روابط به یکدیگر نزدیک می شوند، اغلب در مورد گذشته بد و تجربیات کودکی خود صحبت می کنند. آنها ممکن است بیش از حد بیان نکنند که چگونه آن تجربیات به آنها آسیب وارد کرده است. آنها ممکن است سعی کنند موارد را سرگرم کننده یا جالب نشان دهند. اما این واقعیت که آنها این داستان‌ها را تکرار می‌کنند، نشانه‌ای قوی از ضربه روحی است.

دفعه بعد که دوستتان می‌گوید، "این را قبلاً به شما گفته‌ام؟" حتی اگر دارند، فقط برای اینکه درک بهتری از روانشناسی خود داشته باشند، «نه» بگویید.

«بفرمایید - دوباره آن داستان. زمان تظاهر به علاقه، زمان یادداشت برداری ذهنی است.»

توجیه کردن خود و تکرار همان چیزها

اغلب، تجربیات بدی که یک فرد سعی می کند با صحبت های مکرر در مورد آنها معنا پیدا کند، شامل سرزنش خود می شود. در یک سطح عمیق، فرد فکر می کند که به نوعی مسئول اتفاقاتی است که برای او رخ داده است. یا حداقل، آنها نقشی در آن داشتند یا می توانستند به نحوی از آن اجتناب کنند.

بنابراین زمانی که داستان خود را تعریف می کنند، احتمالاً سعی می کنند خود را توجیه کنند. با این کار، آنها حتی ممکن است داستان را تحریف کنند و به گونه ای روایت کنند که آنها را از هرگونه سرزنش پاک کند و آنها را به عنوان قربانی به نمایش بگذارد.

چرا این کار را می کنند؟

ما همیشه سعی می‌کنیم تصویر خوبی از خودمان به همنوعانمان، به‌ویژه آن‌ها ارائه دهیمکه برای ما اهمیت دارد اگر چیزی در گذشته نزدیک یا دور ما وجود داشته باشد که این پتانسیل را دارد که تصویر ما را تحقیر کند، مطمئن می شویم که آنها می دانند که ما مقصر نیستیم.

این وضعیت متناقض اول سرزنش کردن خود و سپس تلاش برای اثبات خود معمولاً در سطح ناخودآگاه اتفاق می افتد. بنابراین جای تعجب نیست که مردم این رفتار را بدون توقف در بازتاب خود تکرار می کنند.

به یاد داشته باشید که این مواردی که مردم به طور مکرر در مورد آنها صحبت می کنند ممکن است لزوماً آسیب زا نباشند. این ممکن است هر چیزی باشد که هنوز درک کاملی از آن نداشته اند.

وقتی آن دختر در گروه پروژه ما سخنان پروفسور را تکرار کرد، من را تحت تأثیر قرار نداد، اما باز هم تأثیری بر جای گذاشت. در آن زمان، من قادر به درک آن نبودم.

بنابراین، ذهن من این حادثه را بارها و بارها تکرار می‌کرد و ممکن بود همان داستان را بارها و بارها برای دیگران تعریف کرده باشم، اما این کار را نکردم.

خوش شانس برای آنها، من اغلب به اندازه کافی به خود فکر می کنم که درگیر رفتارهایی نمی شوم که ممکن است روانشناسی من را آشکار کند. بنابراین من از خستگی آنها در امان ماندم. من در نهایت داستان را گفتم و سعی کردم از طریق این مقاله آن را درک کنم.

Thomas Sullivan

جرمی کروز یک روانشناس و نویسنده با تجربه است که به کشف پیچیدگی های ذهن انسان اختصاص دارد. جرمی با اشتیاق به درک پیچیدگی‌های رفتار انسانی، بیش از یک دهه است که به طور فعال در تحقیق و تمرین شرکت داشته است. او دارای مدرک دکتری است. در روانشناسی از یک موسسه مشهور، جایی که او در روانشناسی شناختی و عصب روانشناسی تخصص داشت.جرمی از طریق تحقیقات گسترده خود بینش عمیقی نسبت به پدیده های روانشناختی مختلف از جمله حافظه، ادراک و فرآیندهای تصمیم گیری ایجاد کرده است. تخصص او همچنین در زمینه آسیب شناسی روانی با تمرکز بر تشخیص و درمان اختلالات سلامت روان گسترش می یابد.اشتیاق جرمی به اشتراک گذاری دانش باعث شد تا او وبلاگ خود را با نام «درک ذهن انسان» تأسیس کند. او قصد دارد با گردآوری مجموعه وسیعی از منابع روانشناسی، بینش های ارزشمندی را در مورد پیچیدگی ها و تفاوت های ظریف رفتار انسانی در اختیار خوانندگان قرار دهد. از مقالات تامل برانگیز گرفته تا نکات کاربردی، جرمی یک پلتفرم جامع برای هر کسی که به دنبال افزایش درک خود از ذهن انسان است ارائه می دهد.جرمی علاوه بر وبلاگ خود، زمان خود را نیز به تدریس روانشناسی در یک دانشگاه برجسته اختصاص می دهد و ذهن روانشناسان و محققان مشتاق را پرورش می دهد. سبک تدریس جذاب و تمایل واقعی او برای الهام بخشیدن به دیگران، او را به استادی بسیار محترم و مورد تقاضا در این زمینه تبدیل کرده است.مشارکت جرمی در دنیای روانشناسی فراتر از دانشگاه است. او مقالات تحقیقاتی متعددی را در مجلات معتبر به چاپ رسانده و یافته های خود را در کنفرانس های بین المللی ارائه کرده و در توسعه این رشته مشارکت داشته است. جرمی کروز با فداکاری قوی خود برای پیشبرد درک ما از ذهن انسان، همچنان به الهام بخشیدن و آموزش خوانندگان، روانشناسان مشتاق و محققان همکار در سفرشان به سوی کشف پیچیدگی های ذهن ادامه می دهد.