چگونه تجربیات گذشته ما شخصیت ما را شکل می دهد
فهرست مطالب
این مقاله به مفهوم باورهای اصلی و چگونگی شکلدهی تجربیات گذشته ما به شخصیت ما میپردازد.
باورها و نیازهای ما قویترین عواملی هستند که بر رفتار ما حاکم هستند. در نهایت، همه چیز به باورها برمیگردد، زیرا نیاز نیز یک باور است - اعتقاد به اینکه ما چیزی کم داریم.
وقتی به دنیا میآییم، مغز ما به طور کامل رشد نمیکند. ما آماده هستیم تا اطلاعاتی را از محیط خود جمع آوری کنیم و بر اساس آن اطلاعات باورهایی را شکل دهیم. ما آماده ایم آن ارتباطات عصبی را شکل دهیم که قرار است تا آخر عمر ما را راهنمایی کنند.
اگر با دقت رشد کودکی را مشاهده کرده باشید، میدانید که در مورد چه چیزی صحبت میکنم. یک کودک آنقدر سریع و با سرعت بالایی اطلاعات را از محیط خود جذب می کند که تا سن 6 سالگی هزاران باور در ذهن او شکل می گیرد - باورهایی که به کودک کمک می کند با جهان تعامل داشته باشد.
عقاید اصلی- محور شخصیت ما
باورهایی که در دوران کودکی و اوایل نوجوانی شکل میدهیم، باورهای اصلی ما را تشکیل میدهند. آنها قوی ترین عواملی هستند که بر شخصیت ما تأثیر می گذارند. اما این بدان معنا نیست که ما با آنها گیر کرده ایم.
تغییر آنها سخت است اما غیرممکن نیست. باورهایی که بعداً در زندگی شکل میگیریم، نسبتاً سختتر هستند و میتوان آنها را بدون تلاش زیاد تغییر داد.
همچنین ببینید: 4 روش واقع بینانه برای مقابله با افکار منفیفرزند درونی شما همچنان بر رفتار و شخصیت شما تأثیر میگذارد.تغییر باورها برای تغییر شخصیت
پس چگونه میتوانیم خود را تغییر دهیمباورها؟ اولین قدم این است که نسبت به باورهایی که شخصیت شما را شکل می دهند آگاه شوید. هنگامی که آنها را شناسایی کردید، باید در گذشته خود جستجو کنید و بفهمید که چرا این باورها را شکل داده اید. این قسمت سختش هست.
فرایند شکل گیری باورها به صورت ناخودآگاه اتفاق می افتد و به همین دلیل است که ما در مقابل آنها احساس ناتوانی می کنیم. اما زمانی که ناخودآگاه را هشیار کنیم، شروع به بدست آوردن قدرت واقعی می کنیم.
تشخیص باورهایی که می خواهید تغییر دهید و درک نحوه شکل گیری آنها کافی است تا از چنگ آنها رها شوید و اجازه ندهید آنها باورهای خود را کنترل کنند. رفتار - اخلاق. آگاهی مانند آتشی است که همه چیز را ذوب می کند.
سعی کنید از این طریق آن را درک کنید. فرض کنید این ماه در محل کارتان ضعیف عمل کردید و این باعث ناامیدی رئیستان شد. او از شما می خواهد که در ماه آینده جبران کنید.
اما او هیچ گزارش عملکردی به شما نمی دهد و به هیچ وجه به مواردی که باید اصلاح شود اشاره نمی کند. اگر ندانید چه مشکلی پیش آمده است، میتوانید چیزی را اصلاح کنید؟
مطمقاً نه! برای رفع آن باید بدانید چه اشتباهی رخ داده است. علاوه بر آن، باید بدانید که چگونه و چرا اشتباه شد. در مورد رفتار انسان هم همینطور است. تا زمانی که مکانیسم اساسی رفتار خود را درک نکنید، نمی توانید آن را تغییر دهید.
چند مثال
به منظور نشان دادن چگونگی نتیجه تجربیات گذشته ما (به ویژه دوران کودکی) در شکل گیریباورهایی که به شدت بر رفتار ما تأثیر میگذارند، اجازه دهید چند مثال برای شما بیاورم...
یک کودک آزار دیده این باور را شکل میدهد که به دلیل آنچه که از سر گذرانده، ارزش کمتری نسبت به دیگران دارد. بنابراین به احتمال زیاد او عزت نفس پایینی دارد و در دوران بزرگسالی با شرم زندگی می کند.
بنابراین او ممکن است به فردی خجالتی تبدیل شود. کوچکترین فرزند یک خانواده توجه زیادی از اطرافیان خود دریافت می کند و بنابراین نیاز به اینکه همیشه در مرکز توجه باشد در او ایجاد می شود.
به عنوان یک بزرگسال، او ممکن است به یک فرد بسیار نمایشی، موفق یا مشهور تبدیل شود تا در مرکز توجه بماند. (ترتیب تولد و شخصیت)
همچنین ببینید: روانشناسی تغییر نامدختری که پدرش او و مادرش را رها کرده است ممکن است این باور را ایجاد کند که نمی توان به مردان اعتماد کرد.
بنابراین، به عنوان یک بزرگسال، ممکن است برای او بسیار سخت باشد که به هر مردی اعتماد کند و ممکن است در ایجاد یک رابطه صمیمی با یک پسر مشکل داشته باشد. او ممکن است بدون اینکه بداند چرا وارد هر رابطه ای می شود، خرابکاری می کند.
پسری که در کودکی همیشه از نظر مالی احساس ناامنی می کرد زیرا والدینش همیشه نگران پول بودند، ممکن است نیاز شدیدی به ثروتمند شدن پیدا کند. او ممکن است بسیار جاه طلب و رقابتی شود. اگر نتواند به اهداف مالی خود دست یابد، ممکن است به شدت افسرده شود.
کودکی که در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار گرفته ممکن است نیاز به قوی شدن پیدا کند و بنابراین ممکن است به هنرهای رزمی یا بدنسازی علاقه زیادی پیدا کند.
اگر با معتادان باشگاه های ورزشی مصاحبه کرده باشید، این کار را خواهید کردمتوجه می شوند که بیشتر آنها یا در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند یا قبلاً درگیر درگیری فیزیکی بوده اند. تعداد بسیار کمی این کار را فقط برای بهبود تصویر بدن خود انجام می دهند. به دلیل تجربیاتی که افراد در زندگی از سر می گذرانند، باورها، نیازها و شیوه های تفکر عمیقی در آنها ایجاد می شود.
آنها برای برآوردن نیازهای خود، ویژگی های شخصیتی خاصی را پرورش می دهند. آنها ممکن است از دلیل داشتن ویژگیهای شخصیتی خاص آگاه نباشند، اما ذهن آنها در پسزمینه کار میکند و دائماً به دنبال راههایی برای ارضای نیازهایش است. شخصیتی که ما می خواهیم ممکن است برخی از ویژگیهای شخصیتی را که گذشتهتان به شما بخشیده است دوست داشته باشید، اما همیشه میتوانید با تغییر باورهایی که با آن ویژگیها مرتبط است، ویژگیهایی را که دوست ندارید تغییر دهید.