حالت خلسه توضیح داده شد

 حالت خلسه توضیح داده شد

Thomas Sullivan

هدف هیپنوتیزم برنامه ریزی ذهن یک فرد با یک باور مطلوب یا پیشنهاد یا دستور است. این با القای یک "حالت خلسه" بسیار قابل تلقین در فرد انجام می شود که در آن او به شدت پذیرای "پیشنهادات" می شود و مقاومت آگاهانه او به شدت ضعیف می شود، اگر به طور کامل خاموش نشود.

حالت خلسه می تواند با حواس پرتی و آرامش ضمیر خودآگاه به دست می آید. اگر ضمیر خودآگاه شخصی با فکر یا هر فعالیت دیگری که مستلزم مشارکت آگاهانه است منحرف شود، پیشنهاداتی که او دریافت می کند مستقیماً به ضمیر ناخودآگاه او می رسد. مقاومت آگاهانه او در برابر هرگونه ایده یا پیشنهاد بیرونی به شدت کاهش می یابد. بدین ترتیب به شما امکان می دهد مستقیماً به ضمیر ناخودآگاه آنها دسترسی داشته باشید.

حالت خلسه ذهن چگونه به نظر می رسد؟

هر حالت ذهنی حواس پرتی یا آرامش عمیق یک حالت خلسه است. حواس پرتی در القای حالت خلسه قدرتمندتر و کارآمدتر از آرامش است.

همه ما می دانیم که چگونه آرامش عمیق برای القای حالت خلسه توسط درمانگران، روانشناسان و غیره استفاده می شود. از شما خواسته می شود روی یک صندلی بنشینید. یا راحت دراز بکشید و سپس هیپنوتیزور به آرامی به شما اجازه می دهد تا آرام شوید. از آنجایی که هیپنوتیزور به شما اجازه می‌دهد بیشتر و بیشتر آرام شوید، به حالت خلسه نزدیک‌تر می‌شوید.

در نهایت، به یک حالت روانی مشابه می‌رسید.به حالت "نیمه بیدار نیمه خواب" که معمولاً صبح ها وقتی از خواب بیدار می شوید، خود را در آن می بینید. این حالت خلسه است.

همچنین ببینید: چگونه بر اضطراب تلفنی غلبه کنیم (5 نکته)

در این مرحله، ذهن خودآگاه شما بسیار آرام است و تقریباً خاموش است. بنابراین شما پذیرای پیشنهادها یا دستوراتی می شوید که هیپنوتیزور به شما می دهد.

حالا بیایید در مورد اینکه چگونه حواس پرتی می تواند حالت خلسه ایجاد کند...

آسانسور

همه غایب- ذهنیت حالت خلسه است. آیا تا به حال کار احمقانه ای در حالی که غیبت کرده اید انجام داده اید؟ این ساده ترین مثال هیپنوتیزم است.

برای روشن شدن این ایده، اجازه دهید مثالی برای شما بزنم...

شما در یک آسانسور با چند نفر هستید. به اعداد خیره می شوید و در افکار خود گم می شوید. این غیبت یک حالت خلسه است. هنگامی که مردم از آسانسور پیاده می شوند، شما نیز یک پیشنهاد غیرکلامی برای پیاده شدن دریافت می کنید.

تقریباً قبل از «بیدار شدن» از آسانسور خارج می‌شوید و متوجه می‌شوید که این طبقه شما نیست. ببینید چگونه در حالت خلسه به یک پیشنهاد عمل کردید؟

یک مثال واقعی دیگر

نمونه های روزانه بی شماری از هیپنوتیزم وجود دارد که می توانید فکر کنید کدام یک می چرخد. پیرامون غیبت شگفت‌انگیز است که چگونه ضمیر ناخودآگاه پیشنهادها را به معنای واقعی کلمه می‌پذیرد و بر اساس آنها عمل می‌کند در حالی که ذهن خودآگاه ما بیش از حد پریشان است که نمی‌تواند بفهمد چه اتفاقی می‌افتد.

به عنوان مثال، یک بار مردی را مشاهده می‌کردم که برق خود را تعمیر می‌کرد. موتوراگرچه او داشت موتور را تعمیر می کرد، اما برای من مشخص بود که حواسش پرت شده است. به عبارت دیگر، ضمیر خودآگاه او مشغول چیز دیگری بود.

همچنین ببینید: حالت چهره غمگین رمزگشایی شد

در حال انجام وظیفه، زیر لب با خود زمزمه کرد: «سیم قرمز را با سیم سیاه وصل نکن». . یک سیم قرمز باید با یک سیم قرمز دیگر و یک سیم سیاه به سیم سیاه دیگر وصل می شد.

مرد در حالت ذهنی پریشان دقیقاً همان کاری را کرد که به خود گفته بود انجام ندهید. یک سیم قرمز را با یک سیم سیاه وصل کرد.

به محض اینکه متوجه شد چه کرده است، متحیر شد و متعجب شد که چگونه کسی می تواند چنین کار احمقانه ای انجام دهد. او با تعجب گفت: "من دقیقاً همان کاری را انجام دادم که به خودم گفتم انجام ندهم." لبخندی زدم و گفتم: «این اتفاق می‌افتد» زیرا فکر کردم که توضیح واقعی باعث می‌شود که او به من آن نگاه ناباورانه را به من بدهد.

چیزی که در واقع اتفاق افتاد این است که فرد تحت یک جلسه هیپنوتیزم کوتاه قرار گرفت، درست مانند زمانی که همه ما گاهی اوقات حواسمان پرت می شود. در حالی که ضمیر خودآگاه او مشغول هر چیزی بود که فکر می کرد - آخرین امتیاز، شام دیشب، مشاجره با همسرش - هر چه بود، ضمیر ناخودآگاه او به پیشنهادات قابل دسترس شد.

در همان زمان به خود دستور داد: "سیم قرمز را با سیم سیاه وصل نکن". ضمیر ناخودآگاه که در حال حاضر به دلیل پرت شدن ذهن خودآگاه در حال عمل بود، این کار را نکرد.کلمه منفی «نکن» را پردازش کنید زیرا «انتخاب» انجام ندادن کاری مستلزم مشارکت ذهن خودآگاه است.

بنابراین برای ناخودآگاه، دستور واقعی این بود: "سیم قرمز را با سیم سیاه بپیوندید" و این دقیقاً همان کاری است که آن مرد انجام داد!

Thomas Sullivan

جرمی کروز یک روانشناس و نویسنده با تجربه است که به کشف پیچیدگی های ذهن انسان اختصاص دارد. جرمی با اشتیاق به درک پیچیدگی‌های رفتار انسانی، بیش از یک دهه است که به طور فعال در تحقیق و تمرین شرکت داشته است. او دارای مدرک دکتری است. در روانشناسی از یک موسسه مشهور، جایی که او در روانشناسی شناختی و عصب روانشناسی تخصص داشت.جرمی از طریق تحقیقات گسترده خود بینش عمیقی نسبت به پدیده های روانشناختی مختلف از جمله حافظه، ادراک و فرآیندهای تصمیم گیری ایجاد کرده است. تخصص او همچنین در زمینه آسیب شناسی روانی با تمرکز بر تشخیص و درمان اختلالات سلامت روان گسترش می یابد.اشتیاق جرمی به اشتراک گذاری دانش باعث شد تا او وبلاگ خود را با نام «درک ذهن انسان» تأسیس کند. او قصد دارد با گردآوری مجموعه وسیعی از منابع روانشناسی، بینش های ارزشمندی را در مورد پیچیدگی ها و تفاوت های ظریف رفتار انسانی در اختیار خوانندگان قرار دهد. از مقالات تامل برانگیز گرفته تا نکات کاربردی، جرمی یک پلتفرم جامع برای هر کسی که به دنبال افزایش درک خود از ذهن انسان است ارائه می دهد.جرمی علاوه بر وبلاگ خود، زمان خود را نیز به تدریس روانشناسی در یک دانشگاه برجسته اختصاص می دهد و ذهن روانشناسان و محققان مشتاق را پرورش می دهد. سبک تدریس جذاب و تمایل واقعی او برای الهام بخشیدن به دیگران، او را به استادی بسیار محترم و مورد تقاضا در این زمینه تبدیل کرده است.مشارکت جرمی در دنیای روانشناسی فراتر از دانشگاه است. او مقالات تحقیقاتی متعددی را در مجلات معتبر به چاپ رسانده و یافته های خود را در کنفرانس های بین المللی ارائه کرده و در توسعه این رشته مشارکت داشته است. جرمی کروز با فداکاری قوی خود برای پیشبرد درک ما از ذهن انسان، همچنان به الهام بخشیدن و آموزش خوانندگان، روانشناسان مشتاق و محققان همکار در سفرشان به سوی کشف پیچیدگی های ذهن ادامه می دهد.