انواع نیازها (نظریه مازلو)
فهرست مطالب
آبراهام مزلو، یک روانشناس انسان گرا، انواع مختلف نیازها را در یک سلسله مراتب مرتب کرد. روانشناسان انسان گرا به انسان گرایی اعتقاد داشتند، رویکردی که فرض می کرد انسان ها ذاتاً دارای ویژگی های خوب و پتانسیل برای دستیابی به عظمت هستند.
مزلو نظریه خود را در نیمه اول قرن بیستم در زمانی که رویکردهای روان پویشی و رفتارگرایانه غالب بود، مطرح کرد. رشته روانشناسی
این رویکردها به شدت بر مشکلات رفتار انسان تمرکز داشتند. از سوی دیگر، رویکرد انسانگرایانه به افراد با تمرکز بر رشد مثبت، از آسیبشناسی رفتار انسان فاصله گرفت.
درک انواع نیازهایی که ما داریم، هسته اصلی درک رفتار انسان است. نظریه سلسله مراتب نیازهای مزلو چارچوبی را ارائه کرد که افراد به راحتی می توانستند آن را درک کنند و با آن ارتباط برقرار کنند. این و سادگی نظریه شاید دلایل محبوبیت آن باشد.
بیشتر افرادی که می شناسید احتمالاً به طور مبهم با آن آشنا هستند و برخی حتی ممکن است ایده مناسبی در مورد آن داشته باشند.
انواع نیازها در نظریه مزلو
رفتار انسان با انواع مختلفی از نیازها برانگیخته می شود. کاری که مزلو انجام داد این بود که این نیازها را شناسایی و آنها را در یک سلسله مراتب مرتب کرد. هنگامی که نیازهای سطح پایین در سلسله مراتب به اندازه کافی توسط یک فرد ارضا شود، نیازهای سطح بالاتر ظاهر می شوند و فرد سعی می کند آن ها را برآورده کند. بررسی روانشناختی ، 50 (4)، 370.
1. نیازهای فیزیولوژیکی
این نیازها توسط مزلو در انتهای سلسله مراتب او قرار گرفته و به نیازهای اساسی بقا و تولیدمثل مربوط می شود. این نیازها شامل نیازهای بدن مانند هوا، آب، غذا، خواب، سرپناه، پوشاک و رابطه جنسی است.
بدون بسیاری از این نیازها، بدن بیمار می شود یا می میرد. اگر هوا برای تنفس، آب برای نوشیدن یا غذا برای خوردن ندارید، نمی توانید به انجام کار دیگری فکر کنید.
2. نیازهای ایمنی
زمانی که نیازهای بقای ما برآورده شد، سعی می کنیم مطمئن شویم که در یک محیط امن هستیم. این نیازهای ایمنی از ایمنی فیزیکی مانند زندگی نکردن در خانه در حال سوختن، عدم مواجهه با حادثه و غیره گرفته تا ایمنی عاطفی مانند نرفتن در محیطهایی که برای سلامت عاطفی ما سمی هستند، متغیر است.
علاوه بر این، این سطح شامل نیازهایی مانند امنیت مالی و ایمنی خانواده است. اگر در محیط خود احساس امنیت نکنید، تمرکز بر روی هر چیز دیگری (مثلاً تحصیلاتتان) برایتان دشوار خواهد بود.
از آنجایی که در بیشتر قسمت های زندگی خود در یک منطقه آشفته سیاسی زندگی کرده ام، یک تجربه دست اول از این ذهن شما به حالت هشدار تغییر می کند. این شما را بیش از حد هوشیار می کند و به شما انگیزه می دهد تا با اختصاص منابع ذهنی خود به تهدید، ایمنی خود را در اولویت قرار دهید.
توسط لیزر بر روی تهدید-اجتناب تمرکز می کنید و تمرکز روی آن برایتان سخت استچیز دیگری مد نظر دارید.
3. نیازهای اجتماعی
هنگامی که نیازهای فیزیولوژیکی و اجتماعی شما برآورده شد، می توانید نیازهای اجتماعی خود مانند نیاز به تعلق، عشق، مراقبت و دوستی را برآورده کنید. انسان حیوانی اجتماعی با نیازهای اجتماعی است. فقط زندگی کردن و رهایی از خطر برای ما کافی نیست. ما هم محبت و همراهی می خواهیم.
4. نیاز به احترام
ما نمی خواهیم فقط متعلق به دیگران باشیم و مورد محبت دیگران باشیم. ما همچنین می خواهیم آنها به ما احترام بگذارند و ما را تحسین کنند. اینها نیازهای احترام خارجی هستند که توسط افراد دیگر برای ما برآورده می شوند. ما می خواهیم که آنها به ما موقعیت، قدرت و شناخت بدهند.
دسته دیگر نیازهای احترام، درونی است. ما می خواهیم خودمان نیز به ما احترام بگذاریم و ما را تحسین کنیم. اینجاست که عزت نفس، عزت نفس و اعتماد به نفس ظاهر می شود.
5. خودشکوفایی
هنگامی که همه نیازهای دیگر در سلسله مراتب برآورده می شوند، ما بالاترین نیاز از همه آنها را هدف قرار می دهیم- نیاز به خودشکوفایی. یک فرد خودشکوفایی کسی است که به تمام آنچه می تواند باشد تبدیل شده است. آنها در زندگی به پتانسیل کامل خود رسیده اند.
افراد خودشکوفایی تمایل به رشد و رضایت دارند. آنها دائماً به دنبال رشد، دانش و خلاقیت هستند.
خودشکوفایی یک مفهوم ذهنی است، به این معنی که ممکن است برای شخص A یک چیز و برای شخص B چیز دیگری باشد. شخصی ممکن است با تبدیل شدن به بهترین موسیقیدان، خودشکوفایی کند. در حالی که دیگری ممکن است در آن خودشکوفایی پیدا کندتبدیل شدن به یک پدر و مادر عالی
بعضی از ویژگی های کلیدی افراد خودشکوفایی به شرح زیر است:
- آنها واقعیت محور هستند ، به این معنی که می توانند حقیقت را از دروغ است.
- آنها مشکل محور هستند ، به این معنی که مشکلات را چالش هایی می بینند که باید بر آنها غلبه کرد.
- آنها از خودمختاری لذت می برند و ترجیح می دهند کاپیتان کشتی زندگی خود هستند.
- آنها در برابر فرهنگ سازی مقاومت می کنند، به این معنی که تحت تأثیر فرهنگ خود نیستند. آنها تمایل به غیر انطباق دارند.
- آنها حس شوخ طبعی غیر خصمانه دارند. شوخی های آنها در مورد خودشان یا شرایط انسانی است. آنها در مورد دیگران شوخی نمی کنند.
- آنها خود و دیگران را آنگونه که هستند می پذیرند
- آنها تازه ای از قدردانی دارند، یعنی یک توانایی دیدن چیزهای معمولی با شگفتی.
نیازهای کمبود و رشد
همه سطوح نیاز اما خودشکوفایی نیازهای کمبود هستند زیرا در نتیجه کمبود چیزی بوجود می آیند. کمبود آب باعث میشود شما بنوشید، کمبود غذا باعث میشود غذا بخورید، و کمبود ایمنی شما را مجبور میکند تا اقداماتی را برای ایمنتر بودن انجام دهید.
بهطور مشابه، کمبود عشق و تعلق شما را به دنبال این چیزها و کمبود آن برمیانگیزد. تحسین و عزت نفس شما را به کسب تحسین و ایجاد عزت نفس تشویق می کند.
همچنین ببینید: انواع و مصادیق ترومای دوران کودکیبرعکس، نیاز به خودشکوفایی یک نیاز رشد است زیرا از یک نیاز نشات می گیرد.رشد کردن و نه از کمبود چیزی. رشد باعث رشد بیشتر می شود و افراد خودشکوفایی نمی توانند نیاز خود را برای بهترین بودن برآورده کنند. آنها همیشه مرزهای آنچه را که فکر می کنند برایشان امکان پذیر است فشار می دهند.
کاستی های نظریه
مازلو در اصل معتقد بود که نیازهای سطح پایین برای نیازهای سطح بالاتر باید ارضا شوند. پدیدار شدن. ما میتوانیم به مثالهای زیادی فکر کنیم که این لزوماً اینطور نیست.
بسیاری از مردم در کشورهای در حال توسعه، حتی اگر ممکن است فقیر و گرسنه باشند، میتوانند نیازهای اجتماعی خود را برآورده کنند. هنرمند گرسنه کلیشه ای نمونه دیگری از فردی است که خودشکوفایی دارد (بهترین هنرمندی که می تواند باشد) اما نمی تواند نیاز اساسی به غذا را برآورده کند.
مزلو بعداً کار خود را اصلاح کرد و اشاره کرد که سلسله مراتب سفت و سخت نیست و ترتیب ارضای این نیازها همیشه از پیشرفت استاندارد پیروی نمی کند. 2
یکی دیگر از مشکلات نظریه ای که محققان دارند این است که آزمایش تجربی آن دشوار است. خودشکوفایی یک مفهوم ذهنی است که نمی توان آن را اندازه گیری کرد. همچنین، اندازهگیری اینکه یک فرد چقدر در یک سطح احساس رضایت میکند و در چه مرحلهای شروع به برآوردن نیاز بالاتر بعدی میکند، دشوار است.
همچنین، این نظریه نیازهای فردی را در نظر نمیگیرد. این فقط در مورد نیازهای جهانی انسان صحبت می کند که فراتر از فرهنگ ها هستندهمچنین بر اساس تجربیات گذشته آنها شکل گرفته است. نظریه سلسله مراتب نیازهای مزلو این عامل مهم را در نظر نمی گیرد.
با وجود این محدودیتها، نظریه مزلو قدرتمند است و این واقعیت که با افراد زیادی طنینانداز میشود، گویای ارتباط آن است.
نیازهای سطح پایین قانعکنندهتر هستند
تئوری اصلی مزلو معتقد بود که هر چه نیاز در سلسله مراتب کمتر باشد، آن نیاز غالبتر است. یعنی اگر چندین نیاز در یک فرد فعال باشد، نیازهای پایین تر قانع کننده ترین نیازها خواهد بود.
البته این بدان معنا نیست که فرد همیشه نیاز سطح پایین را انتخاب کند. فقط این است که این نیازها نسبت به سایر نیازها فشار قوی تری بر فرد وارد می کنند.
به عنوان مثال، اگر فردی احساس گرسنگی کند و همچنین بخواهد معاشرت کند، فشار گرسنگی بیشتر از فشار برای معاشرت خواهد بود. آنها ممکن است در نهایت به خوردن یا معاشرت یا هر دو (غذا خوردن با افراد دیگر) ختم شوند.
وقتی افراد استرس دارند، تمایل دارند به نیازهای سطح پایین تر برگردند. این نشان می دهد که نیازهای سطح پایین پایه هایی هستند که نیازهای سطح بالاتر بر آنها تکیه می کنند.
سلسله مراتب نیازها در پرتو تکامل
سلسله مراتب نیازهای مازلو را باید به عنوان سلسله مراتبی از قدرت نیازهای جهانی انسان در نظر گرفت. نیازهای سطح پایین قوی ترین هستند زیرا تأثیر مستقیمی بر بقا و تولید مثل ما دارند. همانطور که از هرم بالا می رویم،نیازها تأثیر مستقیم کمتر و کمتری بر بقا و تولید مثل ما دارند.
سلسله مراتب نیازهای مازلو نیز بازتابی از تکامل نیازهای انسان است. ما تقریباً با همه موجودات دیگر نیازهای فیزیولوژیکی و نیازهای ایمنی را به اشتراک می گذاریم.
وقتی پاهای خود را در نزدیکی سوسک میزنید، به سمت امن میرود. نیازهای بقا و ایمنی دارد. اما سوسک احتمالاً به جلب تحسین و احترام سایر سوسکها اهمیتی نمیدهد. مطمئناً به دنبال این نیست که بهترین سوسکی باشد که می تواند باشد.
همچنین ببینید: همه ما مثل هم هستیم، اما همه متفاوت هستیمما نیازهای اجتماعی خود را با سایر پستانداران اجتماعی و حتی برخی از نیازهای احترام خود به اشتراک می گذاریم. بسیاری از پستانداران دارای سلسله مراتب سلطه هستند که در آن رهبران غالب "احترام" دارند. اما به نظر می رسد خودشکوفایی یک نیاز منحصر به فرد انسان است.
مناطق مغزی که انسان را قادر به خودشکوفایی می کند احتمالاً جدیدترین محصولات تکامل مغز انسان هستند.
نیاز به خودشکوفایی برخی از انسان ها را قادر می سازد از نیازهای سطح پایین تر مانند غذا خوردن چشم پوشی کنند. تکامل ذهن انسان را قادر ساخته است که تصمیم بگیرد که نواختن ویولن برای بقیه عمر مهمتر از خوردن یا تولید مثل است.
دیگر حیوانات تجملات شناختی اتخاذ چنین تصمیم پیشرفته ای را ندارند. در هر صورت، مواردی که افراد از غذا و تولید مثل برای خودشکوفایی چشم پوشی می کنند، نادر است. آنها دقیقاً به این دلیل معروف هستند که کمیاب هستند.
مردمبه یاد داشته باشید که نیوتن هرگز ازدواج نکرد یا اینکه ون گوگ تمام عمر خود را در فقر گذراند، زیرا آنها را شگفت زده می کند که چگونه برخی از افراد می توانند نیازهای سطح پایین خود را برای خودشکوفایی نادیده بگیرند.
به هر حال، این احتمال بیشتر است که انسان هایی که خودشکوفایی به طور غیرمستقیم از موفقیت باروری بزرگ برخوردار می شوند زیرا افراد خودشکوفایی با دستیابی به پتانسیل کامل خود به جامعه خود کمک می کنند که آنها را جبران می کند. آنها همچنین احترام و تحسین سایر افرادی را که از آویزان شدن در اطراف آنها لذت می برند به دست می آورند. این امر احتمال جذب یک همسر مناسب را افزایش میدهد.
بنابراین، خودشکوفایی، شاید بزرگترین هدیه تکامل به تناسب تولید مثل انسانها و در برخی موارد، بزرگترین لعنت آن باشد.
پیامدهای نظریه مزلو بر شادی
هیچ چیز شادی را بهتر از سلسله مراتب نیازهای مزلو توضیح نمی دهد. شادی حاصل برآورده شدن نیازهاست. با توجه به نظریه مزلو، یک فرد خودشکوفایی که به اندازه کافی تمام نیازهای سطح پایین را برآورده کرده است، باید شادی نهایی را تجربه کند.
اما دنیای واقعی آنقدرها ایده آل نیست و افراد بسیار کمی قادر به رسیدن به این وضعیت هستند. . به گفته خود مازلو، تنها 2 درصد از جمعیت انسان به آن حالت می رسند.
مشکل این است که ما انسان ها زمان، انرژی و منابع محدودی داریم و نیازهای زیادی برای ارضای آن داریم.
نتیجه این است که در هر بازه زمانی معینی، نمی توانیم همه چیزهای خود را ارضا کنیم.نیازهای مهم یک فرد ناراضی را به من نشان دهید و من فردی را به شما نشان خواهم داد که یک یا چند سطح از سلسله مراتب نیازهای مزلو را برآورده نمی کند. آنها ممکن است در برخی از سطوح خیلی گیر کرده باشند در حالی که سطوح دیگر را نادیده می گیرند.
چه کار دیگری می توانند انجام دهند؟ زمان، انرژی و منابع آنها محدود است. بنابراین به جای تلاش برای ارضای هر نیاز در سلسله مراتب، آنها بر سطوحی تمرکز می کنند که برای آنها مهم ترین است.
کسی که اشتیاق خود را برای تبدیل شدن به بهترین نویسنده داستان دنبال می کند، روی خودشکوفایی متمرکز است که زمان زیادی را صرف نوشتن به تنهایی می کند و در عین حال امنیت مالی و نیازهای اجتماعی را نادیده می گیرد.
به همین ترتیب، فردی که شکست خورده است از عاشق شدن اجتناب میکند و بر گذران زندگی خود تمرکز میکند. همانطور که می گویند "وقتی اعتصاب غذا می کند، عشق از پنجره بیرون می رود".
سعی کنید همه سطوح را به طور همزمان برآورده کنید و خطر نمی کنید هیچ یک از آنها را به اندازه کافی ارضا نکنید.
تنها راه از این آشفتگی این است که مهم ترین نیازهای خود را بفهمید و روی ارضای آنها تمرکز کنید. ممکن است بعداً برای ارضای نیازهای دیگر تلاش کنید.
به عنوان یک قاعده کلی، هرچه بیشتر به نیازهای سطح پایینتر خود رسیدگی کنید، آزادی و امنیت بیشتری به شما میدهد تا با عشق، شناخت، و خودشکوفایی قمار کنید. سلسله مراتب نیازهای مزلو را زمانی که زمان، انرژی و منابع خود را برای کارهای مختلف سرمایه گذاری می کنید، در نظر داشته باشید. نظریه انگیزش انسان.