تکنیک های هیپنوتیزم پنهان برای کنترل ذهن

 تکنیک های هیپنوتیزم پنهان برای کنترل ذهن

Thomas Sullivan

تکنیک هیپنوتیزم پنهان تکنیکی است که در آن شخص بدون اطلاع او هیپنوتیزم می شود. این معمولاً در یک مکالمه انجام می‌شود.

این ایده که کسی می‌تواند با استفاده از گفتار خود ذهن ما را کنترل کند، بسیاری از مردم را عصبانی می‌کند. آن‌ها فراموش می‌کنند که همه ما به‌صورت مخفیانه هیپنوتیزم شده‌ایم.

کل دوران کودکی ما اساساً دوره‌ای از هیپنوتیزم بود که طی آن باورهای اطرافیانمان را به دست آوردیم. بنابراین تا زمانی که قدرت تفکر آگاهانه خود را به کار ببندید، خوب خواهید بود.

تکنیک های هیپنوتیزم پنهان

شاید از خود بپرسید که چگونه شخصی می تواند شما را با استفاده از هیپنوتیزم هیپنوتیزم کند. کلمات صرف اصل اساسی تمام تکنیک های هیپنوتیزم پنهان مانند هیپنوتیزم سنتی است. این شامل فرار از فیلتر کردن آگاهانه و اجازه دادن به اطلاعات به طور مستقیم به ناخودآگاه است.

در زیر متداول ترین تکنیک های هیپنوتیزم مخفی مورد استفاده قرار می گیرد...

1. کلمات کلیدی

کلیدواژه ها و عبارات خاصی وجود دارند که مستقیماً به عنوان دستورات ناخودآگاه عمل می کنند. آنها ما را مجبور می کنند که توانایی های تفکر انتقادی خود را کنار بگذاریم. به عنوان مثال می توان به کلماتی مانند "تصور" و "آرامش" اشاره کرد.

این کلمات دستوراتی هستند که ضمیر ناخودآگاه ما بلافاصله به آنها عمل می کند قبل از اینکه آگاهانه تصمیم نگیریم. البته، با فرض اینکه ذهن ما به چیزهای دیگری مشغول نیست.

تصاویر بصری قوی‌ترین اشکال پیشنهادات هستند و به همین دلیل است کهمثال صحبت در مورد بازدید از ساحل. "من دوست دارم از ساحل بازدید کنم، جایی که بتوانید فقط استراحت کنید و به خودتان اجازه دهید احساس راحتی کنید، و به امواج دریا خیره شوید." پیام تعبیه شده "من دوست دارم از ساحل بازدید کنم، جایی که شما فقط می توانید استراحت کنید و به خودتان اجازه دهید احساس راحتی کنید، و به امواج دریا خیره شوید."

  • وقتی به پیام جاسازی شده رسیدید "به خود اجازه دهید احساس راحتی کنید" ، کاری انجام دهید که آن را مشخص کنید تا ضمیر ناخودآگاه فرد متوجه شود. شما می توانید این کار را با کاهش تن صدای خود، آهسته کردن صدای خود، لمس بازوی آنها، بالا بردن ابروها، کج کردن سر و غیره انجام دهید. در علامت گذاری آنالوگ بسیار موثر است.
  • 6. زیر و بمی صدا

    بلندی صدا معیاری است برای تندی آن. هر چه صدای تیزتر باشد، گفته می شود که صدای آن بلندتر است. برای درک ساده آن، به این شکل فکر کنید - مردان عموماً صدایی کم دارند و زنان عموماً صدای بلندی دارند.

    بلندی و لحن صدای شما در سطح عمیق ناخودآگاه تعیین می کند که چه نوع جمله ای را می گویید.

    می خواهم یک تمرین انجام دهید. می‌خواهم با صدای بلند به سه روش مختلف بگویید: «چه کردی؟» سپس آن راتا آخر بلند و تیز می شود. متوجه خواهید شد که افزایش زمین به عنوان یک سوال توسط ذهن ما پردازش می شود. شما فقط از روی کنجکاوی از طرف مقابل می‌پرسید که چه کاری انجام داده است. همچنین نشان دهنده هیجان است.

    بعد، جمله را با زیر و بم سطحی بگویید که صدای شما در انتهای جمله همان گام اول را دارد. یک صدای بلند مرتبه به عنوان یک بیانیه توسط ذهن پردازش می شود. احتمالاً می دانید که طرف مقابل چه کرده است و ناامیدی خود را ابراز می کنید.

    در نهایت، آن را با صدای نزولی که در ابتدا صدای شما تیز و بلند است، بگویید. سپس به سمت انتها کم و کند می شود. یک صدای نزولی به عنوان یک فرمان توسط ذهن ما پردازش می شود. احتمالاً از کاری که طرف مقابل انجام داده عصبانی هستید و خواستار توضیح هستید.

    همانطور که مشاهده کردید، گام نزولی ماژول فرمان را در ذهن کسی باز می کند. مردم به احتمال زیاد کاری را که شما از آنها می‌خواهید انجام دهند، زمانی که در یک زمین نزولی صحبت می‌کنید، زیرا ذهن آنها آن را به عنوان یک فرمان پردازش می‌کند.

    تجسم بسیار موثر است. وقتی از شما می خواهم چیزی را تصور کنید، ذهن شما را با هر چیزی که دوست دارم تصور کنید برنامه ریزی می کنم.

    اگر هنوز می‌خواهید بفهمید که چگونه یک کلمه ساده مانند آن می‌تواند ذهن شما را برنامه‌ریزی کند، این سناریوی فرضی را در نظر بگیرید...

    شما بسیار تمایلی به امضای یک قرارداد تجاری ندارید که می‌تواند اجازه دهد. کسب و کار شما در سطح بین المللی گسترش یابد. شما دلایل خود را دارید. یک شریک تجاری می خواهد شما را متقاعد کند که قرارداد را امضا کنید زیرا فکر می کند ارزش آن را دارد. پس از تلاش زیاد اما نتوانست شما را متقاعد کند، در نهایت به شما می‌گوید:

    «تصور کنید اگر کسب‌وکار ما در سطح بین‌المللی گسترش یابد، چگونه خواهد بود. ما دفاتر بین المللی راه اندازی خواهیم کرد. سایر شرکت های بین المللی به ما علاقه مند خواهند شد. شهرت و شهرت ما آسمان ها را لمس خواهد کرد و ارزش بازار ما به طور تصاعدی افزایش خواهد یافت.

    ما سودهای بسیار بیشتری نسبت به آنچه اکنون به دست می آوریم به دست خواهیم آورد و 5 برابر بهتر از آنچه در حال حاضر داریم زندگی خواهیم کرد."

    همچنین ببینید: خلق و خوی از کجا می آید؟

    این خطوط تصویر واضحی را ترسیم می کنند. در مورد موفقیت آینده خود در ذهن خود، به احتمال زیاد تسلیم وسوسه خواهید شد و دلایلی را که در ابتدا شما را مجبور به امضای قرارداد کرده بود فراموش کرده یا اهمیتی نمی دهید یا رد خواهید کرد. زیرا ضمیر ناخودآگاه شما بسیار قدرتمندتر از ذهن خودآگاه شماست.

    2. ابهام

    استفاده از سخنرانی های مبهم روش رایج بسیاری از رهبران تشنه قدرت، دیکتاتورها و دیگران است.رهبران سیاسی توده ها را هیپنوتیزم می کنند. بسیاری از رهبران به اصطلاح بزرگ سیاسی چیزی بیش از سخنوران ماهر نیستند.

    دفعه بعد که یک کارزار انتخاباتی در منطقه شما برگزار می‌شود، از شما می‌خواهم به نوع کلماتی که رهبران مختلف برای جلب رأی و حمایت استفاده می‌کنند توجه کنید.

    متوجه خواهید شد که اکثر اوقات سخنان رهبران سیاسی خالی از منطق است. آنها پر از ابهام و شعارهای مبهم هستند که هدف دیگری جز تحریک احساسات جمعیت ندارند.

    یک رهبر منطقی که از گفتار روشن و بدون ابهام استفاده می کند و احساسات مردم را تحریک نمی کند، به سختی در انتخابات پیروز می شود.

    حدود 100 سال قبل از میلاد، سیسرو، فیلسوف رومی، خاطرنشان کرد: "سخنبانان بسیار سرسخت هستند. زمانی که علت آنها ضعیف باشد».

    سوال مهم این است: چگونه زبان مبهم مردم را هیپنوتیزم می کند؟ اگر جملات ساده، منطقی و معنادار را به شما بگویم، ضمیر خودآگاه شما هیچ مشکلی در درک معنای آنچه می‌گویم پیدا نمی‌کند. به عنوان مثال:

    "به من رای دهید زیرا من سیاست های اقتصادی و اجتماعی بسیار خوبی را برنامه ریزی کرده ام که مطمئناً شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور ما را بهبود می بخشد. این سیاست ها عبارتند از…”

    خسته کننده!

    از سوی دیگر، اگر از کلمات مبهم استفاده کنم و روی تحریک احساسات شما کار کنم، تاثیر فوق العاده ای دارد. ذهن خودآگاه شما مشغول پی بردن به معنای منطقی جمله من است (که وجود ندارد). در همین حال من شما را بمباران می کنمپیشنهادات برای رای دادن به من به عنوان مثال،

    "مردم Deceitville! من از شما می خواهم که به چالش برخیزید! از شما می خواهم که بیدار شوید و تغییر را در آغوش بگیرید! ما با هم میتوانیم. این بار ما وحدت و پیشرفت را انتخاب می کنیم! این بار ما حزب دموکراتیک حنان را انتخاب می‌کنیم!»

    از شما می‌خواهم در برابر چه چالشی قیام کنید؟ من از شما می خواهم چه تغییری را در آغوش بگیرید؟

    در حالی که ذهن خودآگاه شما مشغول یافتن پاسخ برای این سؤالات بی پاسخ است، من «پیشنهاد» را برای رأی دادن به من مطرح می کنم که مستقیماً به ذهن ناخودآگاه شما می رسد. شانس من برای پیروزی در انتخابات از Deceitville به طور چشمگیری افزایش خواهد یافت.

    3. حروف ربط

    استفاده از حروف ربط یک تکنیک سنتی رایج و همچنین یک تکنیک هیپنوتیزم پنهان است. این تکنیک هیپنوتیزم پنهان شامل بیان چند حقیقت مطلق در ابتدا است که مخاطب یا موضوع شما می‌تواند فوراً آنها را تأیید کند.

    بعد از ارائه یک سری اطلاعات صحیح، پیشنهادی را ارائه می‌دهید که امیدوارید با آن ذهن مخاطب یا موضوع مورد نظر خود را برنامه‌ریزی کنید، و آن را از طریق ربطی مانند «زیرا» با بقیه اطلاعات مرتبط کنید.

    ذهن ناخودآگاه خود را به عنوان یک باشگاه و نگهبانی که از باشگاه محافظت می کند به عنوان ذهن خودآگاه خود در نظر بگیرید. وظیفه نگهبان این است که مطمئن شود کسی وارد باشگاه نمی شود که پتانسیل ایجاد هر نوع خطری برای افراد داخل باشگاه داشته باشد.

    به طور مشابه، وظیفه ذهن خودآگاه شما حفظ کردن استهرگونه اطلاعاتی را که ممکن است با آن موافق نباشید، ارائه دهید.

    در ابتدا، نگهبان هوشیار است و هر فردی را که وارد باشگاه می‌شود با احتیاط نگاه می‌کند. در هر مکالمه‌ای، ما در مراحل اولیه زمانی که تمایل داریم به دقت آنچه را که طرف مقابل می‌گوید بررسی کنیم، به خصوص اگر غریبه باشد، هوشیارتر هستیم.

    وقتی نگهبان افراد زیادی را چک می‌کند و در مورد هیچ یک از آنها چیزی مشکوک نمی‌یابد، کمتر مراقب، خسته و تنبل می‌شود. او شدت بررسی خود را کمتر می کند.

    همانطور که در مکالمه پیش می‌رویم و اعتماد ایجاد می‌کنیم، مراقبت خود را پایین می‌آوریم و لازم نمی‌دانیم هر کلمه‌ای را که طرف مقابل به زبان می‌آورد موشکافی و تحلیل کنیم.

    در این مرحله، به لطف خستگی و بی‌توجهی نگهبان، احتمالاً یک مجرم بدون اینکه متوجه شود، اسلحه را وارد باشگاه کند.

    وقتی با یک گوینده در سطح خودآگاه یا ناخودآگاه اعتماد ایجاد کردید، او قدرت برنامه ریزی ذهن شما را با هر پیشنهادی که می خواهد به دست می آورد.

    به این سخنرانی معمولی که توسط یک رهبر سیاسی در طول مبارزات انتخاباتی ارائه شده است، نگاهی بیندازید. خود را به عنوان عضوی از مخاطبان تصور کنید...

    همچنین ببینید: درمان مشکلات ترک (8 راه موثر)

    «خانم ها و آقایان! همانطور که امشب در این مناسبت زیبا و جذاب اینجا در مقابل شما ایستاده ام، مطمئنم که همه شما با شور و شوق و هیجان در اینجا جمع شده اید.

    من همان هیجانی را که در حال حاضر با شما صحبت می کنم احساس می کنم. همه شما اینجا جمع شده ایداین مناسبت فوق‌العاده است زیرا شما به مهمانی و مأموریت ما ایمان دارید."

    " خانم‌ها و آقایان!" حتی لازم نیست به اطراف نگاه کنید تا بدانید خانم ها و آقایانی در اطراف هستند. این جمله، اگرچه برای جلب توجه استفاده می‌شود، اما در ذهن شما به عنوان حقیقت ثبت می‌شود.

    "همانطور که امشب اینجا در برابر شما ایستاده‌ام..." البته، او امشب در مقابل شما ایستاده است. حقیقت دیگر و مناسبت نیز به احتمال زیاد زیبا و جذاب است. حقیقتی دیگر

    "همه شما اینجا جمع شده اید..." بدون شک همه شما امشب اینجا جمع شده اید و پر از هیجان هستید. چه حرف بیهوده ای. افرادی که دور هم جمع شده اند تا صحبت های کسی را بشنوند معمولا هیجان زده هستند. هدف در اینجا بیان یک حقیقت آشکار است تا بتوانید به گوینده اعتماد کنید.

    پس از ایجاد اعتماد، او پیشنهاد خود را مطرح می کند: «شما به حزب و مأموریت ما اعتقاد دارید» .

    توجه داشته باشید که گوینده چگونه از حرف ربط «زیرا» برای دو عبارت کاملاً نامرتبط را پیوند دهید. همه شما که در این مناسبت فوق العاده اینجا جمع می شوید هیچ ربطی به اعتقاد شما به حزب یا مأموریت سخنران ندارد.

    همه شما اینجا آمده اید تا بدانید ماموریت حزب چیست و سپس خودتان تصمیم بگیرید که آیا باید آن را باور کنید یا نه. اما از آنجا که اعتماد خود را با گوینده ایجاد کرده‌اید، احتمالاً پیشنهاد او را که پیش از آن مجموعه‌ای از حقایق مطلق بوده است، بپذیرید.

    این حرف ربط «زیرا» این است:

    وقتی این جمله را می شنوید، «شما به حزب و مأموریت ما اعتقاد دارید»، ذهن شما به دلیلی اسکن می کند برای باور این جمله در این مرحله، شما قبلاً هیپنوتیزم شده‌اید.

    بنابراین به جای جستجوی دلیل منطقی برای باور این جمله، دلیل غیرمنطقی را که گوینده از قبل ارائه کرده است، یعنی "همه شما در این مناسبت فوق العاده اینجا جمع شده اید" را می پذیرید.

    قبل از اینکه متوجه شوید، مجذوب و مسحور گوینده می شوید و به شدت به رسالت او ایمان دارید. مهم نیست که شما حتی نمی دانید واقعاً چیست.

    4. پیش‌فرض‌ها

    پیش‌فرض‌ها جالب هستند زیرا معمولاً در هیپنوتیزم ابتدا ذهن خودآگاه شخص را منحرف می‌کنیم. پس از آن پیشنهادی را معرفی می کنیم. اما در پیش فرض برعکس این اتفاق می افتد.

    ابتدا پیشنهاد را ارائه می کنیم و سپس ذهن خودآگاه فرد را منحرف می کنیم تا از بررسی دقیق آن طفره برود.

    فرض کنید من یک فروشنده در یک شرکت بیمه هستم و سعی می کنم یک بیمه نامه به شما بفروشم. هدف من این است که ذهن شما را با پیشنهاد «خط‌مشی‌های ما منحصربه‌فرد و قابل اعتماد هستند» برنامه‌ریزی کنم که واضح است که هنوز آن را باور ندارید.

    اگر به سادگی بگویم، "خط مشی های ما منحصر به فرد و قابل اعتماد هستند" شما آن را باور نخواهید کرد و ذهن شما اینگونه خواهد بود، "اوه واقعا؟ چرا باید این را باور کنم؟ به من مدرک بده.»

    اینبررسی آگاهانه چیزی است که ما سعی می کنیم در پیش فرض ها حذف کنیم تا شما بدون هیچ گونه سوالی پیشنهاد را بپذیرید.

    بنابراین به جای آن به شما می‌گویم، "نه تنها خط‌مشی‌های ما منحصربه‌فرد و قابل اعتماد هستند، بلکه امنیت و مزایای بلندمدتی برای شما فراهم می‌کنند". O r چیزی شبیه، "علاوه بر اینکه خط‌مشی‌های ما منحصربه‌فرد و قابل اعتماد هستند، ما همچنین انواع پشتیبانی و کمک مشتری را 24 ساعته به شما ارائه می‌دهیم" .

    با پیش‌فرض پیشنهاد من به عنوان یک حقیقت غیرقابل انکار، من حواس ضمیر خودآگاه شما را با دادن اطلاعات متفاوتی برای فکر کردن به آن منحرف می کنم. بنابراین، پیشنهاد من مورد بررسی قرار نمی گیرد.

    در این مرحله، بعید است که ادعای من مبنی بر اینکه "سیاست های ما منحصر به فرد و قابل اعتماد هستند" را زیر سوال ببرید. در عوض، ممکن است چیزی شبیه این بپرسید، "چه نوع امنیت و مزایای بلندمدت دریافت خواهم کرد؟" یا "چه نوع پشتیبانی از مشتری ارائه می کنید؟"

    5. علامت گذاری آنالوگ

    علامت گذاری آنالوگ مطمئناً فنی به نظر می رسد اما این کاری است که همه ما به طور طبیعی در مکالمات انجام می دهیم. این به معنای برجسته کردن کلمات کلیدی و عبارات خاص در طول مکالمه است. هدف برقراری ارتباط مستقیم با ضمیر ناخودآگاه فرد است.

    ذهن ناخودآگاه ما طوری تکامل یافته است که همیشه به تغییرات محیط توجه می کند. به این پاسخ شرقی می گویند.

    وقتی در اتاقی هستید و شخصی از در وارد می‌شود، به‌طور خودکار سر خود را می‌چرخانید تا ببینید چه کسی است. اینممکن است واکنشی آگاهانه به نظر برسد، اما بیشتر اوقات اینطور نیست. بیشتر اوقات ناخودآگاه و خودکار است و بدون دخالت اراده شما اتفاق می افتد.

    این واکنش رفتاری بخشی از میراث ژنتیکی ماست. هزاران سال پیش زمانی که انسان ها مجبور بودند از خود در برابر شکارچیان محافظت کنند مفید بود. در آن زمان، میزان آگاهی از تغییرات محیط می توانست به معنای تفاوت بین زندگی و مرگ باشد.

    به طور خلاصه، هر تغییری در محیط بلافاصله توسط ضمیر ناخودآگاه متوجه می‌شود. این واقعیت چیزی است که ما در علامت گذاری آنالوگ از آن بهره برداری می کنیم. با ایجاد نوعی تغییر در محیط هنگام ارسال پیام خود در طول مکالمه، احتمال برقراری ارتباط مستقیم با ناخودآگاه سوژه خود را افزایش می دهیم.

    علامت گذاری آنالوگ مراحل

    1. اول از همه، باید اعتماد ایجاد کنید و با فردی که با او صحبت می کنید رابطه برقرار کنید. این کار را می توان با بیان چند واقعیت واقعی، لبخند زدن، دوستانه نشان دادن یا استفاده از تکنیکی به نام آینه کردن انجام داد.
    2. از قبل تصمیم بگیرید که چه پیامی را می خواهید به ضمیر ناخودآگاه فرد منتقل کنید. فرض کنید این است "به خود اجازه دهید احساس راحتی کنید" زیرا اطمینان از اینکه فردی در کنار شما احساس راحتی می کند می تواند بسیار سودمند باشد.
    3. زمینه ای را در نظر بگیرید که می توانید در مورد جایی که پیامی که می خواهید ارسال کنید نابجا نباشد، صحبت کنید.

    Thomas Sullivan

    جرمی کروز یک روانشناس و نویسنده با تجربه است که به کشف پیچیدگی های ذهن انسان اختصاص دارد. جرمی با اشتیاق به درک پیچیدگی‌های رفتار انسانی، بیش از یک دهه است که به طور فعال در تحقیق و تمرین شرکت داشته است. او دارای مدرک دکتری است. در روانشناسی از یک موسسه مشهور، جایی که او در روانشناسی شناختی و عصب روانشناسی تخصص داشت.جرمی از طریق تحقیقات گسترده خود بینش عمیقی نسبت به پدیده های روانشناختی مختلف از جمله حافظه، ادراک و فرآیندهای تصمیم گیری ایجاد کرده است. تخصص او همچنین در زمینه آسیب شناسی روانی با تمرکز بر تشخیص و درمان اختلالات سلامت روان گسترش می یابد.اشتیاق جرمی به اشتراک گذاری دانش باعث شد تا او وبلاگ خود را با نام «درک ذهن انسان» تأسیس کند. او قصد دارد با گردآوری مجموعه وسیعی از منابع روانشناسی، بینش های ارزشمندی را در مورد پیچیدگی ها و تفاوت های ظریف رفتار انسانی در اختیار خوانندگان قرار دهد. از مقالات تامل برانگیز گرفته تا نکات کاربردی، جرمی یک پلتفرم جامع برای هر کسی که به دنبال افزایش درک خود از ذهن انسان است ارائه می دهد.جرمی علاوه بر وبلاگ خود، زمان خود را نیز به تدریس روانشناسی در یک دانشگاه برجسته اختصاص می دهد و ذهن روانشناسان و محققان مشتاق را پرورش می دهد. سبک تدریس جذاب و تمایل واقعی او برای الهام بخشیدن به دیگران، او را به استادی بسیار محترم و مورد تقاضا در این زمینه تبدیل کرده است.مشارکت جرمی در دنیای روانشناسی فراتر از دانشگاه است. او مقالات تحقیقاتی متعددی را در مجلات معتبر به چاپ رسانده و یافته های خود را در کنفرانس های بین المللی ارائه کرده و در توسعه این رشته مشارکت داشته است. جرمی کروز با فداکاری قوی خود برای پیشبرد درک ما از ذهن انسان، همچنان به الهام بخشیدن و آموزش خوانندگان، روانشناسان مشتاق و محققان همکار در سفرشان به سوی کشف پیچیدگی های ذهن ادامه می دهد.