چه چیزی باعث ایجاد روابط ناپایدار می شود؟

 چه چیزی باعث ایجاد روابط ناپایدار می شود؟

Thomas Sullivan

این مقاله پویایی های مرتبط با روابط ناپایدار را با استفاده از مفاهیم کلیدی مانند ارزش همسر بررسی می کند. به سناریوهای زیر نگاهی بیندازید:

رابطه شش ماهه صبا با دوست پسرش همیشه پر سر و صدا بوده است. او شکایت کرد که دوست پسرش آخیل بسیار نیازمند، ناامن و بی اعتماد است. شکایت آخیل این بود که او به اندازه ای که در رابطه با آن رابطه برقرار می کرد، چیزی دریافت نمی کرد.

در حالی که صبا زنی زیبا، جوان، شاد و فوق العاده جذاب است، آخیل قطعا آن چیزی نیست که شما آن را جذاب می نامید. . او ظاهری متوسط، شخصیتی بی‌علاقه و حرفه‌ای متوسط ​​با شغلی متوسط ​​داشت.

همه، از جمله آخیل، تعجب می‌کردند که او چگونه توانسته دختری مانند او به دست آورد. او به وضوح از لیگ او خارج شده بود. با وجود این، آنها به نوعی کلیک کردند و شش ماه پیش وارد یک رابطه شدند.

همچنین ببینید: 5 گام برای غلبه بر چالش ها

اکنون، زمان آن رسیده بود که دست به کار شویم. صبا از نگهبانی و رفتارهای نیازمند و آخیل از خودمحوری او به ستوه آمده بود.

ماری کاملاً برعکس صبا بود. هیچ چیز خاصی در ظاهر و شخصیت او وجود نداشت. او یک جین ساده بود. او نه انحنا داشت، نه تقارن صورت، و نه شادابی.

خوشحالی را فراموش کنید، صورتش حالتی تلخ داشت که به نظر می رسید می گفت: "می خواهم تو را بدبخت کنم". چهره عوضی در حال استراحت، چهره همیشگی او بود.

اما حدود یک سال پیش، مردی به نام دونالد افتادعاشق او بودند و چند ماه بعد نامزد کردند. باز هم هیچکس نفهمید که دونالد در او چه دید. او بسیار موفق، با اعتماد به نفس و جذاب بود. او می توانست هر دختری را که می خواست به دست بیاورد.

به محض نامزدی، مشکلات در رابطه آنها ظاهر شد. دونالد متوجه شد که او ارزشش را ندارد و او را بدیهی دانست. این برای ماری که واقعاً، دیوانه‌وار، عمیقاً عاشق او بود ناراحت‌کننده بود.

فاصله بین آنها بیشتر و بیشتر شد تا اینکه سرانجام نامزدی خود را قطع کردند.

روابط ناپایدار و ارزش همسر

ارزش همسر را به عنوان یک عدد خیالی در بالای سرتان در نظر بگیرید که به مردم می گوید به عنوان یک شریک بالقوه چقدر جذاب هستید. هر چه این عدد بیشتر باشد جذابیت شما بیشتر است.

بگویید که ارزش همسرتان 8 است (از ده) و از نظر بسیاری جذاب است. این را به عنوان ارزش متوسط ​​همسر خود در نظر بگیرید زیرا جذابیت می تواند ذهنی باشد و از فردی به فرد دیگر متفاوت است.

برخی ممکن است به شما 7 یا 6 و برخی 9 یا 10 امتیاز دهند. تعداد کمی به شما امتیاز 5 یا کمتر می دهند. ما معمولاً عاشق افرادی می شویم که ارزش همسری بالاتر از ما دارند.

این از اصل اساسی اقتصادی ناشی می‌شود که افراد تنها در صورتی وارد مبادله‌ای از هر نوع (مانند رابطه) می‌شوند که باور داشته باشند بیشتر از آن چیزی که از دست می‌دهند، سود خواهند برد.

هنگامی که شما کالایی را از فروشگاه خریداری می کنید، ارزش درک شده شما از آن کالابیشتر از ارزشی است که با آن مبادله می کنید، یعنی پول شما. اگر اینطور نبود، مبادله اتفاق نمی افتاد.

به لطف میلیون ها سال تکامل، ارزش همسر زن و مرد به روش های مختلف تعیین می شود.

به طور کلی، زنانی که جوان، متقارن، منحنی، شاد و خندان هستند، ارزش همسر بیشتری دارند و مردانی که موفق، با اعتماد به نفس، شجاع، مشهور و خوش تیپ هستند، دارای ارزش بیشتری هستند. یک مقدار mate.

حالا بر اساس این شناخت، بیایید به شخصیت های خود صبا و آخیل، ارزش های همسری نسبت دهیم. 8 برای صبا و 4 برای آخیل با توجه به ویژگی‌های آنها معقول به نظر می‌رسد.

روان‌شناسی تکاملی پیش‌بینی می‌کند که فردی که ارزش همسر پایین‌تری دارد، تکنیک‌های قوی‌تری برای حفظ همسر انجام می‌دهد. حفظ جفت صرفاً به معنای حفظ یک جفت به منظور تولید مثل و پرورش فرزندان است. هنگامی که یک جفت را جذب کردید، باید آن را حفظ کنید.

از آنجایی که آخیل زمانی که با صبا در ارتباط بود، منبع باروری با ارزشی را در دست داشت، باید به شدت از گنج خود محافظت می کرد. و از آنجا که او خود ارزش همسری پایینی داشت، می دانست که صبا از لیگ او خارج است.

صبا، از سوی دیگر، خود را برای آخیل بسیار ارزشمند می دانست و بنابراین رفتارهای خود محورانه داشت. این اصطکاک، تفاوت در ارزش‌های همسرشان است که آنها را برانگیخت تا به رابطه‌شان پایان دهند.

در این مرحله، منطقی است که بپرسیم: «چرا صبا درگیر شد.عشق با آخیل در وهله اول؟ آیا این یک غیرممکن ریاضی برای شروع نبود؟"

پاسخ به این سوال این است که برخی رویدادهای زندگی می توانند ارزش های درک شده ما را تغییر دهند. ریاضیات هنوز پابرجاست اما به روشی متفاوت.

زمانی که صبا وارد رابطه شد، در حال جدایی بود. او شدیداً هوس می‌کرد که مورد نیاز باشد، از او تعریف شود و از عشق و توجه غرق شود. او به شدت نیاز داشت تا قلب و نفس شکسته اش را التیام دهد. هرکسی که پتانسیل انجام همه این کارها را داشت در نظر او ارزش جفت بالایی داشت.

توجه داشته باشید که آخیل برای عاشق شدن با صبا نیازی به تجربه زندگی شدید نداشت زیرا او قبلاً همسر بالاتری داشت. ارزش از او او می توانست هر روز عاشق او شود.

ارزش همسر آخیل در نظر صبا احتمالاً به 9 (یا حتی 10) افزایش یافت زیرا او شدیداً می خواست شخصی مانند آخیل او را دلداری دهد، به او رسیدگی کند و به او رسیدگی کند. همانطور که آخیل به او نیاز داشت.

اما خیلی زود واقعیت شروع شد و درک تحریف شده صبا از ارزش همسر آخیل شروع به تنظیم کرد. او آنچه را که می دید دوست نداشت و مأموریتی ناخودآگاه را برای پایان دادن به رابطه با خود محوری و خود محوری آغاز کرد.

در مورد دونالد و ماری چطور؟

به طور متوسط، مردم دونالد را در مقیاس ارزش همسر 9 و ماری را 5 ارزیابی می کنند. باز هم، از نظر ریاضی غیرممکن به نظر می رسید که دونالد بتواند داشته باشد. افتاده برایماری.

حدس بزنید زندگی چه کسی دستخوش تغییرات بزرگی شده بود که آنها عاشق یکدیگر شدند؟

البته، این باید دونالد باشد زیرا ماری می توانست هر روز عاشق او شود.

دونالد به تازگی مادرش را از دست داده بود و غمگین بود. ماری خیلی شبیه مادرش بود. بنابراین، ارزش همسر ماری از نظر دونالد که ظاهر خوب، انحنا و شادابی را فراموش کرده بود، به 10 رسید. او فقط می خواست مادرش را برگرداند. البته ناخودآگاه.

اما خیلی زود، واقعیت آشکار شد و درک تحریف شده دونالد شروع به اصلاح کرد.

ارزش یکسان همسر = رابطه پایدار

تجارب زندگی گذشته ما می تواند تحریف شود. ادراکات ما و ما را وادار می کند به شیوه هایی عمل کنیم که به نظر می رسد منطق تکاملی را به چالش می کشد.

زندگی پیچیده است و اغلب نیروهای بی‌شماری در حال بازی هستند که رفتار انسان را شکل می‌دهند، اما روان‌شناسی تکاملی چارچوبی عالی برای درک اینکه چرا کاری را انجام می‌دهیم فراهم می‌کند.

همچنین ببینید: 12 علامت سمی دختر که باید از آنها آگاه بود

افرادی که ارزش‌های همسر برابر یا تقریباً مساوی دارند، احتمالاً روابط پایدارتری خواهند داشت، زیرا نیروهای متضاد کمی وجود دارد یا اصلاً برای از هم پاشیدن رابطه وجود ندارد.

Thomas Sullivan

جرمی کروز یک روانشناس و نویسنده با تجربه است که به کشف پیچیدگی های ذهن انسان اختصاص دارد. جرمی با اشتیاق به درک پیچیدگی‌های رفتار انسانی، بیش از یک دهه است که به طور فعال در تحقیق و تمرین شرکت داشته است. او دارای مدرک دکتری است. در روانشناسی از یک موسسه مشهور، جایی که او در روانشناسی شناختی و عصب روانشناسی تخصص داشت.جرمی از طریق تحقیقات گسترده خود بینش عمیقی نسبت به پدیده های روانشناختی مختلف از جمله حافظه، ادراک و فرآیندهای تصمیم گیری ایجاد کرده است. تخصص او همچنین در زمینه آسیب شناسی روانی با تمرکز بر تشخیص و درمان اختلالات سلامت روان گسترش می یابد.اشتیاق جرمی به اشتراک گذاری دانش باعث شد تا او وبلاگ خود را با نام «درک ذهن انسان» تأسیس کند. او قصد دارد با گردآوری مجموعه وسیعی از منابع روانشناسی، بینش های ارزشمندی را در مورد پیچیدگی ها و تفاوت های ظریف رفتار انسانی در اختیار خوانندگان قرار دهد. از مقالات تامل برانگیز گرفته تا نکات کاربردی، جرمی یک پلتفرم جامع برای هر کسی که به دنبال افزایش درک خود از ذهن انسان است ارائه می دهد.جرمی علاوه بر وبلاگ خود، زمان خود را نیز به تدریس روانشناسی در یک دانشگاه برجسته اختصاص می دهد و ذهن روانشناسان و محققان مشتاق را پرورش می دهد. سبک تدریس جذاب و تمایل واقعی او برای الهام بخشیدن به دیگران، او را به استادی بسیار محترم و مورد تقاضا در این زمینه تبدیل کرده است.مشارکت جرمی در دنیای روانشناسی فراتر از دانشگاه است. او مقالات تحقیقاتی متعددی را در مجلات معتبر به چاپ رسانده و یافته های خود را در کنفرانس های بین المللی ارائه کرده و در توسعه این رشته مشارکت داشته است. جرمی کروز با فداکاری قوی خود برای پیشبرد درک ما از ذهن انسان، همچنان به الهام بخشیدن و آموزش خوانندگان، روانشناسان مشتاق و محققان همکار در سفرشان به سوی کشف پیچیدگی های ذهن ادامه می دهد.