وقتی هر مکالمه ای تبدیل به مشاجره می شود

 وقتی هر مکالمه ای تبدیل به مشاجره می شود

Thomas Sullivan

وقتی هر مکالمه ای با عزیزتان به مشاجره تبدیل می شود خسته کننده است. وقتی بحث شما تمام می شود و در نهایت وقت می گیرید تا در مورد آنچه اتفاق افتاده است فکر کنید، اینگونه می گویید:

"ما بر سر چنین چیزهای جزئی و احمقانه ای دعوا می کنیم!"

همچنین ببینید: چگونه یک دستکاری کننده را دستکاری کنیم (4 تاکتیک)

هر چند وقت یکبار بحث می کنید برای روابط معمولی است، اما زمانی که هر مکالمه ای به یک بحث تبدیل می شود - زمانی که به یک الگوی تکراری تبدیل می شود، همه چیز شروع به جدی شدن می کند.

در این مقاله، من سعی خواهم کرد پویایی بحث ها در روابط را تجزیه و تحلیل کنم. شما می توانید ایده روشنی در مورد آنچه در حال وقوع است داشته باشید. بعداً، چند راهبرد برای مقابله با مشاجره‌ها را مورد بحث قرار خواهم داد که می‌توانید دفعه بعد که با یکی از عزیزانتان بحث می‌کنید، امتحان کنید.

همچنین بهترین خطوط را برای پایان دادن به مشاجرات به شما می‌دهم که می‌توانید از آنها استفاده کنید. نمی دانید چه اتفاقی در حال رخ دادن است.

چرا مکالمات به مشاجره تبدیل می شود؟

شما ممکن است در مورد تصادفی ترین موضوع با فرد مورد علاقه خود صحبت کنید، و قبل از اینکه متوجه شوید، در حال گفتگو هستید وسط بحث

همه استدلال‌ها از یک فرآیند پیروی می‌کنند:

  1. شما چیزی می‌گویید یا انجام می‌دهید که آنها را تحریک می‌کند
  2. آنها کاری می‌گویند یا انجام می‌دهند تا شما را تحریک کند
  3. شما آنها را تحریک می کنید

من این را چرخه آسیب می نامم. هنگامی که شریک زندگی شما از چیزی که شما می گویید یا انجام می دهید آسیب دیده است، به شما صدمه می زند. دفاع یک واکنش طبیعی در برابر حمله است. و بهترین راه برای دفاع، حمله به عقب است.

به عنوان مثال، شما چیزی می گوییدpoint”

هیچ چیز بیشتر از پذیرش شکایات افراد مجادله کننده را آرام نمی کند. بعد از اینکه آنها را آرام کردید، می توانید موضوع را بیشتر بررسی کنید و موضع خود را توضیح دهید.

بی احترامی به آنها آنها احساس آسیب می کنند و محبت خود را به عنوان مجازات کنار می گذارند. بیایید بگوییم آنها تماس شما را نمی گیرند.

احساس می‌کنید که آنها عمداً تماس شما را نگرفته‌اند و صدمه دیده‌اند. بنابراین دفعه بعد، شما هم تماس آن‌ها را قبول نمی‌کنید.

می‌توانید ببینید که چگونه این چرخه معیوب پس از فعال شدن خود ادامه می‌یابد. این به یک واکنش زنجیره ای آسیب تبدیل می شود.

چرخه آسیب در روابط نزدیک.

بیایید به ابتدا برگردیم. بیایید در وهله اول آنچه را که شروع کننده مشاجرات است، تجزیه کنیم.

دو احتمال وجود دارد:

  1. یکی از طرفین عمداً به شریک دیگر صدمه می زند
  2. یکی از طرفین ناخواسته به شریک دیگر صدمه می زند.

اگر عمداً به شریک زندگی خود صدمه می زنید، اگر چرخه آسیب را فعال می کند، تعجب نکنید. شما نمی توانید به عزیزان خود صدمه بزنید و از آنها انتظار داشته باشید که با آن مشکلی نداشته باشند. در اعماق وجودتان، می‌دانید که به هم ریخته‌اید و احتمالاً عذرخواهی می‌کنید.

به ندرت شریک‌ها با آزار دادن عمدی یکدیگر بحث و جدل را آغاز می‌کنند. صدمه زدن عمدی زمانی بیشتر اتفاق می افتد که چرخه آسیب به طور ناخواسته فعال شود.

چیزی که بیشتر مشاجره ها را شروع می کند احتمال دوم است - یکی از شرکا ناخواسته به شریک دیگر صدمه می زند.

وقتی این اتفاق می افتد، شریک آسیب دیده شریک دیگر را به آزار عمدی آنها متهم می کند که این درست نیست. متهم شدن به دروغ شریک متهم را عمیقاً آزار می دهد و آنها این بار به شریک متهم آسیب می رسانند.عمداً.

ما می دانیم که بعداً چه اتفاقی می افتد - سرزنش، فریاد زدن، انتقاد کردن، سنگ اندازی و غیره. همه چیزهایی که یک رابطه را سمی می کند.

وقتی ناخواسته به آنها صدمه می زنید چه اتفاقی می افتد؟

اکنون، بیایید بررسی کنیم که چرا کسی کلمات و اعمال خنثی را به عنوان حملات عمدی تفسیر می کند:

1. هر چه رابطه نزدیک تر باشد، بیشتر اهمیت می دهید

انسان ها به روابط نزدیک خود اهمیت می دهند. به هر حال، روابط صمیمانه آنها بیشترین کمک را به آنها می کند تا بقا و شکوفا شوند.

هر چه بیشتر به حفظ یک رابطه خوب با کسی اهمیت دهیم، اگر احساس کنیم که طرف مقابل به ما اهمیت نمی دهد، بیشتر ناراحت می شویم. . این باعث می‌شود که تهدیدهای رابطه را در جایی که وجود ندارد ببینیم.

ذهن مانند این است:

"من می‌خواهم هر تهدید احتمالی برای این رابطه را از بین ببرم."

در آن ناامیدی برای حفظ رابطه و دفاع در برابر تهدیدات، تهدیدها را در جایی می بیند که هیچکدام نیستند، بنابراین هیچ شانسی را نمی پذیرد و هر تهدید احتمالی از بین می رود.

این رویکرد "بهتر است ایمن باشید تا متاسف باشید" ریشه عمیقی در روان ما دارد.

2. مهارت های ارتباطی ضعیف

افراد به گونه ای متفاوت ارتباط برقرار می کنند. نحوه ارتباط شما در درجه اول تحت تأثیر افرادی است که با آنها معاشرت می کنید.

بیشتر ما یاد گرفتیم که در حضور والدین خود صحبت کنیم. ما نحوه برقراری ارتباط آنها را بررسی کردیم و آن را به بخشی از سبک ارتباطی خود تبدیل کردیم.

به همین دلیل است که مردمتمایل دارند مانند والدین خود صحبت کنند.

اگر رک بودن در خانواده شما عادی بود در حالی که شریک زندگی شما از خانواده مودب تری است، رک بودن شما به اشتباه به عنوان بی ادبی تلقی می شود.

هر گونه پرخاشگری سبک ارتباطی که باعث می شود طرف مقابل احساس کند مورد حمله قرار گرفته است ضعیف است. اغلب بیشتر به نحوه بیان مطالب مربوط می شود تا آنچه می گویید.

3. عقده حقارت

افرادی که احساس حقارت می کنند همیشه در حالت دفاعی هستند. آن‌ها از این می‌ترسند که دیگران بدانند که چقدر حقیر هستند و احساس می‌کنند که مجبورند در صورت امکان برتری خود را نشان دهند. فروید آن را شکل گیری واکنش نامید.

من دوستی داشتم که همیشه سعی می کرد به من ثابت کند چقدر باهوش است. او باهوش بود، اما خودنمایی مداوم او باعث عصبانیت من شد. من نمی‌توانستم بحث درستی با او داشته باشم.

هر چیزی که در مورد آن صحبت می‌کردیم، ناگزیر به نوبت «من از تو باهوش‌تر هستم» می‌رفت. تو هیچی نمیدونی.» واضح بود که او به جای گوش دادن و پردازش آنچه می‌خواهم می‌گویم، بیشتر به نشان دادن هوشمندی‌اش می‌پردازد.

یک روز، به اندازه کافی حوصله داشتم و با او روبرو شدم. من با زرنگی ام به او صدمه زدم و این باعث شد که او از کار بیفتد. از آن به بعد صحبت نکردیم حدس می‌زنم طعم داروی خودش را به او دادم.

حقارت با مقایسه اجتماعی رو به بالا ایجاد می‌شود – زمانی که با فردی بهتر از خود در چیزی که برای شما ارزش قائل هستید روبرو می‌شوید.

من داشتم یک مصاحبه را تماشا می‌کردم. یک فرد فوق العاده موفق در صنعت ما مصاحبهتوسط مردی گرفته شد که به اندازه مصاحبه شونده موفق نبود. شما می‌توانید عقده حقارت را در اتاق با چاقو ببرید.

مصاحبه‌گر کمتر به آنچه مصاحبه‌شونده می‌گوید علاقه‌مند بود و بیشتر علاقه‌مند بود به مخاطب نشان دهد که با مصاحبه‌شونده برابری می‌کند.

از آنجایی که کسانی که احساس حقارت می کنند چیزی برای پنهان کردن و اثبات کردن دارند، آنها به راحتی اعمال و کلمات خنثی را به عنوان حملات شخصی اشتباه تلقی می کنند. سپس از خود دفاع می کنند تا حقارت خود را بپوشانند.

4. شخصیت‌های پر تعارض

شخصیت‌های پرتعارض مستعد درگیری هستند و به نظر می‌رسد در آنها رشد می‌کنند. آنها به نزاع و نزاع شهرت پیدا می کنند. از آنجایی که این افراد فعالانه به دنبال وارد شدن به مشاجره هستند، فرصتی را از دست نمی دهند تا اقدامات یا کلمات خنثی را به عنوان حملات اشتباه تلقی کنند - فقط برای اینکه بتوانند مبارزه کنند.

5. جابجایی احساسات منفی

افراد اغلب بر سر چیزهای جزئی و احمقانه بحث می کنند زیرا مشکلات دیگری دارند که به رابطه مربوط نمی شود.

به عنوان مثال، ممکن است فردی در شغلی تحت استرس باشد یا والدینش ممکن است بیمار باشید.

این شرایط نامطلوب منجر به احساسات منفی می شود که به دنبال بروز هستند. فرد به دنبال دلیلی برای تخلیه است.

بنابراین، آنها یک چیز کوچک را انتخاب می کنند، آن را به عنوان یک حمله اشتباه درک می کنند و به شریک زندگی خود تخلیه می کنند. شرکای رابطه اغلب از این طریق به کیسه های بوکس یکدیگر تبدیل می شوند.

6. رنجش های گذشته

حل نشدهمسائل رابطه منجر به رنجش می شود. در حالت ایده‌آل، نباید قبل از حل شدن مسائل گذشته در یک رابطه به جلو حرکت کرد.

اگر شریک زندگی شما اشتباهات گذشته شما را در طول دعوا بیان می‌کند، به این معنی است که او مشکل را حل نکرده است. آنها به استفاده از این رنجش به عنوان سلاحی علیه شما ادامه خواهند داد.

اگر قبلاً از شریک زندگی خود رنجیده اید، به راحتی می توانید چیزهای خنثی را به عنوان حملات اشتباه تلقی کنید و هیولای کینه های گذشته خود را بر روی شریک زندگی خود آزاد کنید.

2>کارهایی که وقتی هر مکالمه تبدیل به مشاجره می شود انجام دهید

اکنون که بینش هایی در مورد آنچه در طول مشاجره می گذرد دارید، بیایید تاکتیک هایی را که می توانید برای جلوگیری از تبدیل مکالمات به مشاجره استفاده کنید، مورد بحث قرار دهیم:

1. استراحت کنید

وقتی چرخه آسیب فعال می شود، هم عصبانی هستید و هم آسیب دیده اید. خشم ما را به حالت «دفاع/حمله» یا «پرواز یا پرواز» می‌اندازد. هر چیزی که در این حالت عاطفی می گویید خوشایند نخواهد بود.

بنابراین، باید قبل از تداوم چرخه با استراحت، آن را متوقف کنید. مهم نیست چه کسی اول به چه کسی آسیب رساند، همیشه این شما هستید که یک قدم به عقب بردارید و چرخه آسیب را غیرفعال کنید. بالاخره دعوا دو نفره.

2. روی مهارت های ارتباطی خود کار کنید

ممکن است ناخواسته با نحوه صحبت کردن به عزیزان خود آسیب برسانید. اگر صریح هستید، لحن خود را با افرادی که نمی توانند خوب تحمل کنند، کم کنید. روی یک شنونده فعال کار کنید و سعی کنید صحبت کنیدمودبانه.

این چیزها ساده اما بسیار موثر هستند. تغییر سبک ارتباطی خود از پرخاشگرانه به غیر پرخاشگرانه می‌تواند تنها کاری باشد که باید انجام دهید تا از مشکلات روابط جلوگیری کنید.

اگر شریک زندگی‌تان مهارت‌های ارتباطی ضعیفی دارد، به او کمک کنید تا بداند چگونه صحبت کردن بر شما تأثیر می‌گذارد.<1

3. احساسات آنها به اندازه احساسات شما مهم است

بگویید که شریک زندگی خود به ناعادلانه متهم می شوید که به آنها صدمه زده اید. شما عصبانی هستید، خوب، اما چرا آنها را آزار می دهید و به آنها ثابت می کنید که درست هستند؟

بپذیرید که کاری که انجام دادید باعث تحریک شریک زندگی تان شده است، حتی اگر قصد نداشتید. قبل از اینکه موضع خود را توضیح دهید، ابتدا احساسات آنها را تأیید کنید.

به جای استفاده از لحن اتهامی و گفتن:

"لعنتی؟ قصد آزارت را نداشتم چرا آن را شخصی می‌گیرید؟»

بگویید:

«متاسفم که چنین احساسی دارید. به نظر می رسد ناخواسته شما را تحریک کرده ام. بیایید بررسی کنیم که اینجا چه اتفاقی افتاده است."

4. چیزها را از دیدگاه آنها ببینید

برای تأیید احساسات آنها، باید چیزها را از دیدگاه آنها ببینید. ما انسان‌ها برای دیدن چیزها از دیدگاه دیگران مشکل داریم.

اگر بتوانید ببینید از کجا آمده‌اند، می‌توانید با آنها همدردی کنید. دیگر نیازی به جنگیدن و پیروز شدن در بحث نخواهید داشت. شما به دنبال راه‌هایی برای برآورده کردن نیازهای آن‌ها و جستجوی برد-برد خواهید بود.

فقط به این دلیل که دیدگاه آن‌ها را تصدیق می‌کنید به این معنی نیست که دیدگاه شما این استکم اهمیت. این یک "من در برابر آنها" نیست. این "درک یکدیگر در مقابل درک نکردن یکدیگر" است.

5. شریک زندگی خود را کیسه بوکس خود قرار ندهید

اگر در زمینه زندگی مشکل دارید، به جای اینکه او را کیسه بوکس خود قرار دهید، از او حمایت کنید. به جای اینکه هر مکالمه ای را به مشاجره تبدیل کنید، در مورد مشکلات خود صحبت کنید و به دنبال حل آنها باشید.

همچنین ببینید: درک ترس

تخلیه ممکن است به طور موقت احساس بهتری در شما ایجاد کند، اما به راه حلی منجر نمی شود و در نهایت به اطرافیان آسیب می رسانید. شما.

بحث در مقابل استدلال

مکالمه دقیقا چه زمانی به بحث تبدیل می شود؟

این یک پدیده جالب است. از آنجایی که انسان ها موجوداتی احساسی هستند، واقعاً نمی توانید از آنها انتظار داشته باشید که بحث های متمدنانه و منطقی داشته باشند.

من مجبور شدم با این واقعیت کنار بیایم که تقریباً همه بحث ها با مردم محکوم به تبدیل شدن به بحث هستند. به ندرت شخصی را پیدا می کنید که بتوانید با او در مورد هر چیزی بحث کنید بدون اینکه به دعوا تبدیل شود.

اگر نمی خواهید هر مکالمه ای را به مشاجره تبدیل کنید، از بحث و گفتگو با افراد مشاجره پرهیز کنید. افرادی را بیابید که پذیرای ایده‌های جدید هستند و می‌توانند با آرامش در مورد مسائل بحث کنند.

برخلاف تصور عمومی، می‌توانید بدون اینکه به بحث تبدیل شود، بحث‌های داغی داشته باشید. گرما می تواند ناشی از اشتیاق شما به موضوع یا اعتقادات شما باشد. یک بحث داغ تنها زمانی به مشاجره تبدیل می شود که شما از آن منحرف شویدموضوع و حملات شخصی انجام دهید.

بهترین خطوط برای پایان دادن به بحث

گاهی اوقات می خواهید به بحث پایان دهید، حتی اگر متوجه نشدید که چه اتفاقی دارد می افتد. مشاجره ها اتلاف عظیم زمان هستند و روابط را خراب می کنند. هر چه کمتر مشاجره کنید، کیفیت کلی زندگی شما بهتر خواهد بود.

در حالت ایده آل، شما می خواهید مهارت دیدن بحث ها را قبل از جوانه زدن در بذر تقویت کنید. این می‌تواند یک نظر آزاردهنده تصادفی از طرف شخصی یا مکالمه‌ای باشد که به طور فزاینده‌ای حالت خصمانه به خود می‌گیرد.

وقتی احساس کردید بحثی شروع شده است، با استفاده از این خطوط از آن عقب‌نشینی کنید:

1. «منظور شما را می‌فهمم»

بیشتر بحث‌ها ناشی از احساس ناشنیده بودن یا بدیهی بودن است. هنگامی که افراد بدیهی تلقی می شوند، موقعیت خود را قوی تر می کنند.

2. «متاسفم که چنین احساسی دارید»

حتی اگر عمداً به آنها صدمه نزنید، این عبارت احساسات آنها را تأیید می کند. آنها از اینکه شما به آنها صدمه می زنید آسیب می بینند. این واقعیت آنهاست شما باید ابتدا واقعیت آنها را بپذیرید و بعداً کشف کنید.

3. "من می بینم که از کجا می آیی"

شما می توانید از این جمله استفاده کنید تا به آنها کمک کنید به شیوه ای غیر تهاجمی نسبت به خود بینش پیدا کنند.

4. "بیشتر بگو"

این جمله جادویی سه پرنده را با یک سنگ می کشد. این:

  • به نیاز آنها برای احساس شنیده شدن ضربه می زند
  • به آنها فرصتی می دهد که احساس کنند
  • به بررسی موضوع کمک می کند

5. "شما یک

Thomas Sullivan

جرمی کروز یک روانشناس و نویسنده با تجربه است که به کشف پیچیدگی های ذهن انسان اختصاص دارد. جرمی با اشتیاق به درک پیچیدگی‌های رفتار انسانی، بیش از یک دهه است که به طور فعال در تحقیق و تمرین شرکت داشته است. او دارای مدرک دکتری است. در روانشناسی از یک موسسه مشهور، جایی که او در روانشناسی شناختی و عصب روانشناسی تخصص داشت.جرمی از طریق تحقیقات گسترده خود بینش عمیقی نسبت به پدیده های روانشناختی مختلف از جمله حافظه، ادراک و فرآیندهای تصمیم گیری ایجاد کرده است. تخصص او همچنین در زمینه آسیب شناسی روانی با تمرکز بر تشخیص و درمان اختلالات سلامت روان گسترش می یابد.اشتیاق جرمی به اشتراک گذاری دانش باعث شد تا او وبلاگ خود را با نام «درک ذهن انسان» تأسیس کند. او قصد دارد با گردآوری مجموعه وسیعی از منابع روانشناسی، بینش های ارزشمندی را در مورد پیچیدگی ها و تفاوت های ظریف رفتار انسانی در اختیار خوانندگان قرار دهد. از مقالات تامل برانگیز گرفته تا نکات کاربردی، جرمی یک پلتفرم جامع برای هر کسی که به دنبال افزایش درک خود از ذهن انسان است ارائه می دهد.جرمی علاوه بر وبلاگ خود، زمان خود را نیز به تدریس روانشناسی در یک دانشگاه برجسته اختصاص می دهد و ذهن روانشناسان و محققان مشتاق را پرورش می دهد. سبک تدریس جذاب و تمایل واقعی او برای الهام بخشیدن به دیگران، او را به استادی بسیار محترم و مورد تقاضا در این زمینه تبدیل کرده است.مشارکت جرمی در دنیای روانشناسی فراتر از دانشگاه است. او مقالات تحقیقاتی متعددی را در مجلات معتبر به چاپ رسانده و یافته های خود را در کنفرانس های بین المللی ارائه کرده و در توسعه این رشته مشارکت داشته است. جرمی کروز با فداکاری قوی خود برای پیشبرد درک ما از ذهن انسان، همچنان به الهام بخشیدن و آموزش خوانندگان، روانشناسان مشتاق و محققان همکار در سفرشان به سوی کشف پیچیدگی های ذهن ادامه می دهد.