اشتباه گرفتن یک غریبه با کسی که میشناسید

 اشتباه گرفتن یک غریبه با کسی که میشناسید

Thomas Sullivan

تا به حال این تجربه را داشته‌اید که دوستی را در خیابان ببینید و برای احوالپرسی با آنها قدم بزنید، اما متوجه شوید که آنها یک غریبه هستند؟ آیا تا به حال یک غریبه را با عاشق یا معشوق خود اشتباه بگیرید؟

آنچه خنده دار است این است که گاهی اوقات متوجه می شوید که آنها غریبه هستند بعد از که به آنها سلام کردید و آنها به شما سلام کردند.

حتی خنده دارتر این است که یک غریبه کاملاً به شما سلام می کند و شما بدون اینکه تصور عجیبی از او داشته باشید به آنها سلام می کنید!

همچنین ببینید: رزونانس لیمبیک: تعریف، معنی & تئوری

در هر دو مورد، زمانی که به خوبی از هر کدام گذشته باشید. دیگر، هر دوی شما به این فکر می کنید که "آن لعنتی کی بود؟"

در این مقاله، ما بررسی می کنیم که چرا ذهن ما چنین حقه های ناخوشایند و خنده داری را با ما انجام می دهد.

تفکر، واقعیت، و ادراک

ما همیشه واقعیت را آنطور که هست نمی بینیم، بلکه آن را از دریچه ادراک منحصر به فرد خود می بینیم. آنچه در ذهن ما می گذرد گاهی اوقات بر آنچه که ما درک می کنیم تأثیر می گذارد.

این امر مخصوصاً زمانی صادق است که ما در چنگال یک حالت عاطفی هستیم یا زمانی که با وسواس در مورد چیزی فکر می کنیم.

به عنوان مثال، از روی ترس ممکن است اشتباه کنیم که یک تکه طناب خوابیده است. روی زمین برای یک مار یا یک دسته نخ برای یک عنکبوت، و از روی گرسنگی، ممکن است یک لیوان پلاستیکی گرد رنگی را با میوه اشتباه بگیریم.

حالت‌های احساسی قوی مانند خشم، ترس و حتی اضطراب می‌توانند باعث شوند که واقعیت را به گونه‌ای که این احساسات را تقویت می‌کنند، اشتباه درک کنیم.

حتی فکر کردن به چیزی دریک روش وسواسی، با یا بدون احساسات، می تواند نحوه درک ما از واقعیت را تحریف کند.

وقتی وسواس فکری نسبت به شخصی دارید، تمایل زیادی به فکر کردن در مورد آن شخص دارید و احتمالاً دیگران را اشتباه می گیرید. برای آن شخص

اغلب در فیلم‌ها نشان داده می‌شود: وقتی بازیگر در غم و اندوه خود غوطه‌ور شده است، ناگهان متوجه معشوق خود در خیابان می‌شود. اما وقتی به سمت او می‌رود، متوجه می‌شود که او شخص دیگری است.

این صحنه‌ها فقط برای عاشقانه‌تر کردن فیلم نیستند. چنین اتفاقاتی در زندگی واقعی نیز رخ می دهد.

فقط این است که بازیگر دائماً در مورد عشق از دست رفته خود بیش از حد فکر می کند، به طوری که فکرش اکنون به واقعیت خود منحرف شده است.

درست مانند یک فرد با وسواس. در عاشق کسی تمایل دارد آن شخص را همه جا ببیند، فردی که از گرسنگی می‌میرد، غذایی را در جایی می‌بیند که چیزی وجود ندارد، زیرا او با وسواس به غذا فکر می‌کند. پس از تماشای یک فیلم ترسناک، یک فرد احتمالاً کت آویزان شده در کمد را با یک هیولای بی سر اشتباه می گیرد.

به همین دلیل است که وقتی کسی می ترسد و شما او را از پشت تکان می دهید، عصبانی می شوند و جیغ می زنند یا زمانی که شما فقط یک عنکبوت بزرگ را دور انداخته ام، یک خارش بی ضرر روی پا باعث می شود مثل یک دیوانه سیلی بزنید و آن را تکان دهید!

افکار وسواسی شما در واقعیت شما سرازیر شده است و شما ناخودآگاه قبل از اینکه فرصتی پیدا کنید به آنها واکنش نشان می دهید. به هوشیاری کامل وحقایق را از تخیل جدا کنید

درک کردن اطلاعات ناقص

چرا ما، از بین بسیاری از افرادی که در خیابان می بینیم، فقط یک شخص خاص را اشتباه درک می کنیم اما دیگران را نه؟ آن غریبه چه چیز خاصی دارد؟ چگونه یک غریبه ظاهراً کمتر از غریبه‌های دیگر عجیب به نظر می‌رسد؟

خب، این تقریباً شبیه این است که بپرسیم چرا طناب را برای مار اشتباه می‌گیریم و کت را نمی‌دانیم یا چرا کت را برای روح اشتباه می‌دانیم و نه طناب.

ذهن ما سعی می کند اطلاعات کمی که حواس ما در اختیارش قرار می دهد را درک کند.

این «حس‌سازی» به این معناست که ذهن آنچه را که حس می‌کند با آنچه قبلاً می‌داند مقایسه می‌کند. هر زمان که اطلاعات جدیدی ارائه می شود، فکر می کند، "چه چیزی شبیه به این است؟" حتی گاهی اوقات خود را متقاعد می کند که اشیاء مشابه یکسان هستند و ما اشتباهاتی داریم که به عنوان خطاهای ادراک شناخته می شوند. آشنا، دوست، عاشق یا معشوقه شما به نوعی. ممکن است اندازه بدن، رنگ پوست، رنگ مو یا حتی نحوه راه رفتن، صحبت کردن یا لباس پوشیدن آنها باشد.

شما یک غریبه را با کسی که می‌شناسید اشتباه گرفتید زیرا این دو چیز مشترکی داشتند.

ذهن سعی می‌کند اطلاعات را در اسرع وقت درک کند و بنابراین وقتی متوجه غریبه شد. ، پایگاه داده اطلاعات خود را بررسی کرد تا ببیند چه کسی ممکن استباشد یا به عبارت ساده تر از خود پرسید: «چه کسی شبیه است؟ چه کسی اینطور به نظر می رسد؟» و اگر اخیراً زیاد در مورد آن شخص فکر کرده اید، احتمال درک نادرست شما افزایش می یابد.

همین مورد در سطح شنوایی زمانی اتفاق می افتد که شخصی چیزی مبهم به شما می گوید که شما قادر به بیان آن نیستید. حس.

«چی گفتی؟»، شما با سردرگمی پاسخ می دهید. اما پس از مدتی به طور جادویی متوجه می‌شوید که آنها چه می‌گویند، "نه، نه ربطی به آن ندارد". در ابتدا، اطلاعات مبهم بود، اما پس از مدتی ذهن با پردازش اطلاعات شکسته‌ای که داشت، آن را درک کرد. .

همچنین ببینید: چه چیزی باعث نفرت در افراد می شود؟

Thomas Sullivan

جرمی کروز یک روانشناس و نویسنده با تجربه است که به کشف پیچیدگی های ذهن انسان اختصاص دارد. جرمی با اشتیاق به درک پیچیدگی‌های رفتار انسانی، بیش از یک دهه است که به طور فعال در تحقیق و تمرین شرکت داشته است. او دارای مدرک دکتری است. در روانشناسی از یک موسسه مشهور، جایی که او در روانشناسی شناختی و عصب روانشناسی تخصص داشت.جرمی از طریق تحقیقات گسترده خود بینش عمیقی نسبت به پدیده های روانشناختی مختلف از جمله حافظه، ادراک و فرآیندهای تصمیم گیری ایجاد کرده است. تخصص او همچنین در زمینه آسیب شناسی روانی با تمرکز بر تشخیص و درمان اختلالات سلامت روان گسترش می یابد.اشتیاق جرمی به اشتراک گذاری دانش باعث شد تا او وبلاگ خود را با نام «درک ذهن انسان» تأسیس کند. او قصد دارد با گردآوری مجموعه وسیعی از منابع روانشناسی، بینش های ارزشمندی را در مورد پیچیدگی ها و تفاوت های ظریف رفتار انسانی در اختیار خوانندگان قرار دهد. از مقالات تامل برانگیز گرفته تا نکات کاربردی، جرمی یک پلتفرم جامع برای هر کسی که به دنبال افزایش درک خود از ذهن انسان است ارائه می دهد.جرمی علاوه بر وبلاگ خود، زمان خود را نیز به تدریس روانشناسی در یک دانشگاه برجسته اختصاص می دهد و ذهن روانشناسان و محققان مشتاق را پرورش می دهد. سبک تدریس جذاب و تمایل واقعی او برای الهام بخشیدن به دیگران، او را به استادی بسیار محترم و مورد تقاضا در این زمینه تبدیل کرده است.مشارکت جرمی در دنیای روانشناسی فراتر از دانشگاه است. او مقالات تحقیقاتی متعددی را در مجلات معتبر به چاپ رسانده و یافته های خود را در کنفرانس های بین المللی ارائه کرده و در توسعه این رشته مشارکت داشته است. جرمی کروز با فداکاری قوی خود برای پیشبرد درک ما از ذهن انسان، همچنان به الهام بخشیدن و آموزش خوانندگان، روانشناسان مشتاق و محققان همکار در سفرشان به سوی کشف پیچیدگی های ذهن ادامه می دهد.