«چرا اینقدر ساکتم؟» 15 دلیل احتمالی

 «چرا اینقدر ساکتم؟» 15 دلیل احتمالی

Thomas Sullivan

من بخشی از تیم اصلی بودم که جشنی را در کالج ما ترتیب داد. ما جلسات منظمی داشتیم تا ما را در جریان پیشرفت قرار دهیم. در این جلسه، زمانی که ما مشغول صرف ناهار بودیم، رهبر تیم با صدای بلند گفت: «او خیلی ساکت است. او زیاد صحبت نمی‌کند، در مورد من صحبت می‌کند.

همچنین ببینید: گازگرفتگی در روانشناسی (معنا، فرآیند و علائم)

یادم می‌آید چه احساسی داشتم.

عمدتاً خجالت بود. احساس می‌کردم مورد حمله قرار گرفته‌ام و متمایز شدم. باعث شد احساس کنم مشکلی در من وجود دارد. این اصرار شدید برای دفاع از خودم را احساس کردم. اما چیزی به ذهنم نمی رسید که بگویم. بنابراین، ساکت ماندم و طوری رفتار کردم که انگار نظر او بر من تأثیری نداشت. اما از درون داشتم می سوختم.

در حالی که این اتفاق می افتاد، یکی از هم تیمی ها مرا از این موقعیت "نجات داد". او گفت:

«او ممکن است چیزی نگوید، اما او خیلی سخت کار کرده است. به کار او نگاه کنید، نه صحبت‌هایش.»

در حالی که شنیدن این حرف برایم آرامش‌بخش بود، نمی‌توانستم از شرمندگی خود خلاص شوم. خاطرات دوران کودکی و نوجوانی را به یاد آورد، زمانی که به شدت خجالتی و ساکت بودم. از آن زمان خیلی تغییر کرده بودم، و این بازگشت ناگهانی به شخصیت گذشته ام باعث شد فکر کنم:

چرا سکوت من رهبر تیم را آزار می دهد؟

آیا او عمداً صدمه دیده بود؟

چرا مردم به افراد ساکت می گویند "چرا اینقدر ساکت هستید؟"

دلایلی برای اینکه چرا اینقدر ساکت هستید

برای درک روانشناسی یک فرد ساکت، ما داریم تا به وضعیت روحی خود بپردازند. بیایید انگیزه ها و دلایلی که افراد ساکت برای ساکت بودن دارند را بررسی کنیم. من داشتمسعی کرد فهرستی جامع از همه دلایل ایجاد کند تا بتوانید دلایلی را که برای شما مناسب است انتخاب کنید. بسیاری از اینها همپوشانی دارند.

1. درونگرایی

درونگرایی در لغت به معنای «به درون چرخیده» است. افرادی که درون گرا هستند، شخصیتی دارند که به درون تبدیل شده است. آنها بیشتر اوقات روی خودشان متمرکز هستند و زندگی درونی غنی دارند. درونگراها متفکر و گاهی بیش از حد متفکر هستند.

از آنجایی که در ذهن آنها اتفاقات زیادی می افتد، درونگراها پهنای باند کمی برای تعاملات اجتماعی دارند. از این رو، آنها تمایل دارند افراد ساکتی باشند.

2. اضطراب اجتماعی

اضطراب اجتماعی ناشی از این باور است که فرد قادر به مدیریت تعاملات اجتماعی نیست. معمولاً با افراد غریبه و گروه های بزرگی از مردم تجربه می شود. فردی که از نظر اجتماعی مضطرب است حتی ممکن است دچار حملات پانیک شود و قبل از سخنرانی از بدن بیرون بیاورد.

این باور که شما از نظر اجتماعی ناتوان هستید، شما را مجبور می کند که از لحاظ اجتماعی درگیر نشوید. شما ساکت می شوید.

3. خجالتی

خجالتی بودن همان درونگرایی یا اضطراب اجتماعی نیست. اما می تواند با درونگرایی و اضطراب اجتماعی همراه باشد. کمرویی از شرم و ترس ناشی می شود. احساس می کنید آنقدر خوب نیستید که با مردم صحبت کنید. وقتی خجالتی هستید، می‌خواهید صحبت کنید، اما نمی‌توانید چون اعتماد به نفس ندارید.

4. گوش دادن فعال

بعضی افراد بیشتر از اینکه در مکالمه صحبت کنند گوش می دهند. آنها احتمالاً متوجه شده اند که اگر بیشتر گوش دهند می توانند بیشتر بیاموزند. آنهاخرد آنها را ساکت می کند.

5. تمرین

بعضی از افراد برای یافتن کلمات مناسب برای بیان احساسات و نظرات خود به زمان نیاز دارند. آنها به طور ذهنی آنچه را که می خواهند بگویند، تمرین می کنند. افراد درونگرا تمایل زیادی به این کار دارند. آنها چیزهایی را تکرار می کنند که برون گراها می توانند بدون فکر و به راحتی بگویند.

اغلب، بدون اینکه واقعاً آن را بیان کنند، به تمرین آنچه بگویند و چگونه بگویند ادامه می دهند. سپس، وقتی 50 سال بعد به جمله کاملاً ساخته شده رسیدند، دیگر خیلی دیر شده است.

6. نداشتن چیزی برای گفتن

ممکن است دلیل ساکت شدن یک نفر در طول مکالمه این باشد که چیزی برای گفتن ندارد. آنها واقعاً چیزی برای گفتن ندارند. نمی دانم چرا افرادی که در یک مکالمه شرکت می کنند انتظار دارند همه درباره موضوع گفتگو نظر داشته باشند.

7. هیچ چیز ارزشمندی برای گفتن ندارم

یک تفاوت ظریف اما مهم بین این نکته و نکته قبلی وجود دارد. داشتن هیچ چیز ارزشمندی برای گفتن به این معنی است که شما چیزی برای گفتن دارید، اما فکر نمی کنید دیگران برای آن ارزش قائل شوند. یا برای نظر خود ارزشی قائل نیستید.

همچنین ببینید: پاسخ انجماد چگونه کار می کند

شما معتقدید که نمی توانید به طور معناداری در گفتگو مشارکت داشته باشید.

8. عدم علاقه

شما ممکن است ساکت باشید زیرا به موضوع گفتگو و/یا افرادی که با آنها صحبت می کنید بی علاقه هستید. در این مورد، شما فکر می کنید که مشارکت در گفتگو ارزش وقت و تلاش شما را ندارد. هیچ چیزی از آن به دست نخواهید آوردآن.

9. ترس از قضاوت و انتقاد

ترس از قضاوت بخش بزرگی از کمرویی و اضطراب اجتماعی است، اما فرد می تواند این ترس را به طور مستقل نیز تجربه کند. ممکن است از بیان نظر خود بترسید زیرا می ترسید دیگران فکر کنند شما احمق هستید یا ایده شما بیش از حد وجود دارد.

10. فکر کردن در مورد چیز دیگری

ممکن است حوصله شما سر رفته باشد و منطقه را دور زده باشید. شما به این فکر می کنید که برای شام چه می خورید یا مشکلی که با خانواده خود با آن روبرو هستید. نگرانی‌ها و نگرانی‌های شما برایتان مهم‌تر از مکالمه است. ذهن سعی می کند انرژی خود را به نگرانی های مبرم تر بدهد.

11. مشاهده کردن

اگر در مکالمه شرکت ندارید، ممکن است مشغول مشاهده عمیق چیزها باشید. شاید در موقعیتی هستید که معمولاً در آن قرار نمی گیرید و کمی مضطرب هستید. اضطراب منجر به هوشیاری بیش از حد و بررسی محیط شما برای تهدیدهای بالقوه می شود.

12. مناسب نیست

افرادی که ساکت تلقی می شوند معمولاً افرادی دارند که با آنها صحبت می کنند و بی وقفه با آنها صحبت می کنند. با یک فرد ساکت در مورد چیزهایی که به آنها علاقه دارد صحبت کنید، در این صورت یک فرد دیگر بیرون خواهد آمد. وقتی آنها با افرادی هستند که درگیر صحبت های کوچک یا چیزهایی هستند که به آنها علاقه ای ندارد، احساس می کنند که با آنها سازگار نیستند. احساس جذابیت می کنید.

13. مرعوب

افراد بانفوذ و با موقعیت بالا تمایل دارند افراد با موقعیت پایین را بترسانندمردم. در نتیجه، افراد با موقعیت پایین تمایل دارند در حضور خود ساکت بمانند. مکالمه بین افراد برابر روانتر جریان دارد. به همین دلیل است که شما نمی توانید با رئیس خود همانطور که با دوستان خود صحبت می کنید صحبت کنید.

14. استکبار

این برعکس مطلب قبلی است. گفتگو بین افراد نابرابر به آرامی جریان ندارد زیرا هیچ یک از طرفین تمایلی به صحبت کردن ندارند. افراد با موقعیت پایین تمایلی به صحبت کردن ندارند زیرا ترسیده اند. فرد متکبر به دلیل غرور تمایلی به صحبت کردن ندارد.

فرد متکبر حرف نمی‌زند زیرا فکر می‌کند دیگران زیر دست او هستند. آنها فقط می خواهند با همتایان خود درگیر شوند. آنها از تماس چشمی و گفتگو با افراد زیر خود اجتناب می کنند.

15. پنهان کردن

شما ممکن است در یک زمینه اجتماعی ساکت باشید زیرا می خواهید پنهان شوید و چیزهای زیادی در مورد خود فاش نکنید. شاید شما یک مامور مخفی هستید، یا شاید می دانید که طرف مقابل سعی می کند اطلاعاتی را از شما استخراج کند.

مزایا و معایب ساکت بودن

مزایا:

  • شما فردی عاقل هستید
  • شما مودب هستید
  • شما بیش از حد به اشتراک نمی گذارید
  • شما نمی گویید هر چیز احمقانه ای
  • شما با آنچه می گویید دچار مشکل نمی شوید

مضرات:

  • احساس تنهایی می کنید و ترک می کنید بیرون
  • شما در خطر تبدیل شدن به هیچ کس بدون شخصیت هستید
  • شما را مغرور می بینید
  • بی علاقه می شوید
  • مردم فکر می کنند که می ترسیدصحبت کردن

دلیل گفتن "چرا اینقدر ساکتی؟"

همانطور که دیدید، دلایل زیادی برای ساکت بودن مردم وجود دارد. و ساکت بودن مزایا و معایب خود را دارد. از آنجایی که ممکن است دلایل زیادی برای سکوت وجود داشته باشد، وقتی مردم با یک فرد ساکت مواجه می شوند، نمی توانند بلافاصله دلیل این سکوت را دریابند.

بنابراین، آنها احساس می کنند که "چرا اینقدر هستی" را کنار بگذارند. ساکت هستید؟» سؤال.

از آنجایی که انسان ها عمدتاً احساسات محور هستند، از فهرست دلایل ذکر شده در بالا، آنها احساسی ترین دلایل را برای سکوت شما انتخاب می کنند.

«او باید خیلی خجالتی باشد. صحبت کردن."

"او احتمالاً من را دوست ندارد." ساکت بودن؟

جامعه برونگرایی را بیش از درونگرایی ارزش قائل است. به طور کلی، جامعه برای اعضایی ارزش قائل است که بیشترین سهم را در جامعه دارند. برای جامعه سخت است که ببیند افراد ساکت (مانند دانشمندان) چقدر از طریق هوش و خلاقیت خود کمک می کنند.

اما واضح است که چگونه برونگراها (مانند مجریان) از طریق سرگرمی کمک می کنند.

بخشی از دلیل این افراد دستمزد بسیار بیشتری دریافت می کنند.

جنبش رو به رشدی علیه این "سوگیری برون گرایی" جامعه وجود دارد. مردم در دفاع از ساکت بودن کتاب نوشته اند. اگر فردی ساکت هستید، تصمیم در مورد اینکه می خواهید در این حالت بمانید یا نه با شماست.

اگر هستید.ساکت بودن باعث تداخل با اهداف مهم شما می شود، که به احتمال بسیار زیاد، باید سکوت خود را کم کنید. سکوت شما ممکن است برای جامعه بیش از حد بلند باشد.

همانطور که گفتم، من در کودکی بسیار بسیار ساکت بودم. من هرگز تا کلاس پنجم دستم را برای صحبت در کلاس بلند نکردم. اتفاقی در کلاس پنجم افتاد که نقطه عطفی در زندگی من بود.

معلم ما از ما سوالی پرسیده بود. هیچ کس جواب این سوال را نمی دانست. این یک سوال فیزیک در مورد مغناطیس بود. من از بچگی عاشق علم بودم و در مورد این موضوع مطالعه کرده بودم.

یک پاسخ در ذهن داشتم، اما مطمئن نبودم که پاسخ صحیح باشد.

معلم فوق العاده بود از اینکه هیچ کس نتوانست به این سوال پاسخ دهد ناامید شد. او حتی گفت تا زمانی که این مفهوم برای همه روشن نشود به تدریس ادامه نخواهد داد.

من که تمایلی به بالا بردن دستم و صحبت کردن نداشتم، پاسخ را به همکلاسی ام که کنارم نشسته بود، گفتم. می خواستم بدانم نظر او در مورد پاسخ من چیست؟ به محض شنیدن، دستش را بلند کرد و جواب مرا گفت.

معلم خیالش راحت شد و بسیار متاثر شد. تمام کلاس برای من کف زدند، اما از طریق همکلاسی‌ام.

من هم مانند هر عاشق علم، خوشحال بودم که حقیقت را داشتم، حتی اگر تمجیدها را نداشتم. اما به طور کلی، این تجربه دردناک بود و درس بزرگی به من آموخت.

دیگر هرگز در صحبت کردن تردید نداشتم. دیگر هرگز قرار نبود اینطور زیر پا له شوم.

Thomas Sullivan

جرمی کروز یک روانشناس و نویسنده با تجربه است که به کشف پیچیدگی های ذهن انسان اختصاص دارد. جرمی با اشتیاق به درک پیچیدگی‌های رفتار انسانی، بیش از یک دهه است که به طور فعال در تحقیق و تمرین شرکت داشته است. او دارای مدرک دکتری است. در روانشناسی از یک موسسه مشهور، جایی که او در روانشناسی شناختی و عصب روانشناسی تخصص داشت.جرمی از طریق تحقیقات گسترده خود بینش عمیقی نسبت به پدیده های روانشناختی مختلف از جمله حافظه، ادراک و فرآیندهای تصمیم گیری ایجاد کرده است. تخصص او همچنین در زمینه آسیب شناسی روانی با تمرکز بر تشخیص و درمان اختلالات سلامت روان گسترش می یابد.اشتیاق جرمی به اشتراک گذاری دانش باعث شد تا او وبلاگ خود را با نام «درک ذهن انسان» تأسیس کند. او قصد دارد با گردآوری مجموعه وسیعی از منابع روانشناسی، بینش های ارزشمندی را در مورد پیچیدگی ها و تفاوت های ظریف رفتار انسانی در اختیار خوانندگان قرار دهد. از مقالات تامل برانگیز گرفته تا نکات کاربردی، جرمی یک پلتفرم جامع برای هر کسی که به دنبال افزایش درک خود از ذهن انسان است ارائه می دهد.جرمی علاوه بر وبلاگ خود، زمان خود را نیز به تدریس روانشناسی در یک دانشگاه برجسته اختصاص می دهد و ذهن روانشناسان و محققان مشتاق را پرورش می دهد. سبک تدریس جذاب و تمایل واقعی او برای الهام بخشیدن به دیگران، او را به استادی بسیار محترم و مورد تقاضا در این زمینه تبدیل کرده است.مشارکت جرمی در دنیای روانشناسی فراتر از دانشگاه است. او مقالات تحقیقاتی متعددی را در مجلات معتبر به چاپ رسانده و یافته های خود را در کنفرانس های بین المللی ارائه کرده و در توسعه این رشته مشارکت داشته است. جرمی کروز با فداکاری قوی خود برای پیشبرد درک ما از ذهن انسان، همچنان به الهام بخشیدن و آموزش خوانندگان، روانشناسان مشتاق و محققان همکار در سفرشان به سوی کشف پیچیدگی های ذهن ادامه می دهد.