5 دلیل برای خطای انتساب اساسی

 5 دلیل برای خطای انتساب اساسی

Thomas Sullivan

آیا می دانید بزرگترین عامل ایجاد مشکل در روابط چیست؟ این پدیده ای است به نام خطای اسناد بنیادی بر اساس یک نظریه روانشناسی اجتماعی به نام نظریه اسناد.

قبل از اینکه در مورد دلایل خطای اسناد اساسی صحبت کنیم، بیایید به درستی معنی آن را درک کنیم. سناریوی زیر را در نظر بگیرید:

سام: مشکل شما چیست؟

ریتا: یک ساعت طول کشید تا به من پیامک بفرستید. اصلا دیگه منو دوست داری؟

سام: چی؟؟ من در یک جلسه بودم. البته، من شما را دوست دارم.

با فرض اینکه سام دروغ نمی گفت، ریتا در این مثال خطای اساسی انتساب را مرتکب شد.

برای درک خطای انتساب اساسی، ابتدا باید بفهمید که انتساب به چه معناست. . اسناد در روانشناسی صرفاً به معنای نسبت دادن علیت به رفتار و رویدادها است.

وقتی رفتاری را مشاهده می کنید، تمایل دارید که به دنبال دلایل آن رفتار باشید. این «جستجوی دلایل یک رفتار» فرآیند اسناد نامیده می شود. وقتی رفتاری را مشاهده می کنیم، نیاز ذاتی به درک آن رفتار داریم. بنابراین ما سعی می‌کنیم با نسبت دادن علتی به آن، آن را توضیح دهیم.

ما رفتار را به چه نسبت می‌دهیم؟

نظریه اسناد بر دو عامل عمده تمرکز دارد: موقعیت و گرایش.

هنگامی که به دنبال دلایلی در پشت یک رفتار هستیم، علت را به موقعیت و حالت نسبت می دهیم. عوامل موقعیتی محیطی هستنددر پشت گرایش افراد به نسبت دادن رفتار به علل تمایلی و نه موقعیتی است. بلکه محصول تعامل بین این دو است. البته رفتارهایی وجود دارد که موقعیت در آنها نقش بیشتری نسبت به حالت و بالعکس دارد.

همچنین ببینید: تحلیل شخصیت گریگوری هاوس (از House MD)

اگر بخواهیم رفتار انسان را درک کنیم، باید سعی کنیم فراتر از این دوگانگی فکر کنیم. تمرکز بر یک عامل اغلب با خطر نادیده گرفتن عامل دیگر انجام می‌شود که منجر به درک ناقص می‌شود.

خطای اسناد بنیادی را می‌توان با یادآوری این نکته که موقعیت‌ها نقش کلیدی در رفتار انسان ایفا می‌کنند، اگر به‌طور کامل اجتناب نشود، به حداقل رساند. .

مراجع

  1. Jones, E. E., Davis, K. E., & Gergen, K. J. (1961). تغییرات ایفای نقش و ارزش اطلاعاتی آنها برای ادراک شخص مجله روانشناسی غیرطبیعی و اجتماعی ، 63 (2)، 302.
  2. اندروز، پی دبلیو (2001). روانشناسی شطرنج اجتماعی و تکامل مکانیسم های اسناد: تبیین خطای اساسی اسناد. تکامل و رفتار انسان ، 22 (1)، 11-29.
  3. گیلبرت، دی تی (1989). سبک فکر کردن در مورد دیگران: اجزای خودکار فرآیند استنتاج اجتماعی اندیشه ناخواسته ، 26 ، 481.
  4. Moran, J. M., Jolly, E., & میچل، جی پی (2014).ذهنی سازی خود به خود خطای اسناد اساسی را پیش بینی می کند. مجله علوم اعصاب شناختی ، 26 (3)، 569-576.
عوامل در حالی که عوامل گرایشی صفات درونی فردی هستند که این رفتار را انجام می دهند (که بازیگرنامیده می شود).

بگویید رئیسی را می بینید که بر سر کارمند خود فریاد می زند. دو سناریو ممکن ظاهر می شود:

سناریوی 1: شما عصبانیت رئیس را به گردن کارمند می اندازید زیرا فکر می کنید کارمند تنبل و غیرمولد است.

سناریو 2: شما رئیس را به خاطر عصبانیتش سرزنش می کنید زیرا می دانید که او همیشه با همه اینگونه رفتار می کند. شما نتیجه می گیرید که رئیس دمدمی مزاج است.

نظریه استنباط مربوط به اسناد

از خود بپرسید: در سناریوی دوم چه چیزی متفاوت بود؟ چرا فکر می‌کردید که رئیس کوتاه‌خلق است؟

به این دلیل است که شما شواهد کافی برای نسبت دادن رفتار او به شخصیت او داشتید. شما یک استنباط مکاتبه ای در مورد رفتار او انجام دادید.

استنباط خبرنگاری در مورد رفتار شخصی به این معنی است که رفتار بیرونی او را به ویژگی های درونی او نسبت می دهید. بین رفتار بیرونی و وضعیت درونی و ذهنی مطابقت وجود دارد. شما یک اسناد خصیصه ای ایجاد کردید.

مدل همتایی

مدل همتایی نظریه اسناد به ما کمک می کند چرا افراد نسبت های اختیاری یا موقعیتی را درک کنیم. این می گوید که افراد قبل از دادن اسناد، به تغییرات همبستگی رفتارها با زمان، مکان و هدف رفتار توجه می کنند.

چرا به این نتیجه رسیدید که رئیس دمدمی مزاج است؟ البته، این استچون رفتارش ثابت بود این واقعیت به تنهایی به شما می‌گوید که موقعیت‌ها نقش کمتری در رفتار خشمگین او دارند.

طبق مدل همواری، رفتار رئیس دارای سازگاری بالایی بود. عوامل دیگری که مدل همواریاسیون به آنها نگاه می کند، اجماع و متمایز بودن است.

وقتی یک رفتار دارای اجماع بالایی است، افراد دیگر نیز آن را انجام می دهند. زمانی که رفتاری از تمایز بالایی برخوردار است، فقط در یک موقعیت خاص انجام می شود.

مثال های زیر این مفاهیم را روشن می کند:

  • رئیس همیشه با همه عصبانی است ( سازگاری بالا، اسناد تمایلی)
  • رئیس به ندرت عصبانی می شود (ثبات پایین، اسناد موقعیتی)
  • وقتی رئیس عصبانی است، اطرافیان او نیز عصبانی هستند (اجماع بالا، اسناد موقعیتی)
  • هنگامی که رئیس عصبانی است، هیچ کس دیگری خشمگین نیست (توافق کم، اسناد غیرمجاز)>رئیس همیشه و با همه عصبانی است (تمایز کم، منتسب بودن)

می‌توانید ببینید که چرا در سناریوی 2 بالا به این نتیجه رسیدید که رئیس ضعیف است. . بر اساس مدل همواری، رفتار او از ثبات بالا و تمایز پایین برخوردار بود.

در دنیای ایده آل، افراد منطقی هستند و رفتار دیگران را از طریق جدول بالا وسپس به محتمل ترین انتساب برسید. اما همیشه این اتفاق نمی افتد. مردم اغلب خطاهای اسنادی مرتکب می شوند.

خطای اسناد بنیادی

خطای اسناد بنیادی به معنای ایجاد خطا در نسبت دادن علیت به رفتار است. زمانی اتفاق می‌افتد که رفتار را به عوامل گرایشی نسبت می‌دهیم اما عوامل موقعیتی محتمل‌تر هستند و زمانی که رفتار را به عوامل موقعیتی نسبت می‌دهیم اما عوامل گرایشی محتمل‌تر هستند.

اگرچه اساساً این همان چیزی است که خطای انتساب اساسی است، به نظر می رسد به روش های خاصی رخ می دهد. به نظر می رسد مردم تمایل بیشتری به نسبت دادن رفتار دیگران به عوامل تمایل دارند. از سوی دیگر، افراد رفتار خود را به عوامل موقعیتی نسبت می‌دهند.

«وقتی دیگران کاری را انجام می‌دهند، آن‌ها هستند. وقتی کاری را انجام می‌دهم، موقعیتم مرا وادار به انجام آن می‌کند."

مردم همیشه رفتارهای خود را به عوامل موقعیتی نسبت نمی‌دهند. خیلی چیزها به مثبت یا منفی بودن نتیجه رفتار بستگی دارد. اگر مثبت باشد، مردم اعتبار آن را می پذیرند، اما اگر منفی باشد، دیگران یا محیط خود را سرزنش می کنند.

این به عنوان سوگیری خود خدمتی شناخته می شود زیرا در هر صورت، فرد با ایجاد/حفظ شهرت و عزت نفس خود یا آسیب رساندن به شهرت دیگران به خود خدمت می کند.

پس. همچنین می‌توانیم خطای انتساب اساسی را به صورتقانون زیر:

« وقتی دیگران کار اشتباهی انجام می‌دهند، مقصر هستند. وقتی کاری اشتباه انجام می‌دهم، موقعیت من مقصر است، نه من.

آزمایش خطای اسناد بنیادی

درک مدرن از این خطا بر اساس مطالعه‌ای است که در اواخر دهه 1960 که در آن گروهی از دانشجویان مقالاتی درباره فیدل کاسترو، یک شخصیت سیاسی خواندند. این مقالات توسط دانش‌آموزان دیگری نوشته شده است که یا کاسترو را تحسین می‌کردند یا درباره او منفی می‌نوشتند.

وقتی به خوانندگان گفته شد که نویسنده نوع مقاله، مثبت یا منفی را برای نوشتن انتخاب کرده است، آنها این رفتار را به گرایش نسبت دادند. اگر نویسنده ای انتخاب می کرد که مقاله ای در ستایش کاسترو بنویسد، خوانندگان استنباط می کردند که نویسنده از کاسترو خوشش می آید.

به طور مشابه، زمانی که نویسندگان تصمیم گرفتند کاسترو را تحقیر کنند، خوانندگان استنباط کردند که کاسترو از کاسترو متنفر بوده است. به نفع یا علیه کاسترو بنویسید.

در این حالت دوم، نویسندگان در مورد نوع مقاله چاره‌ای نداشتند، با این حال خوانندگان استنباط کردند که کسانی که کاسترو را ستایش می‌کردند او را دوست داشتند و آن‌هایی که نداشتند از او متنفر بودند.

بنابراین، این آزمایش نشان داد که افراد بر اساس رفتار خود نسبت‌های اشتباهی در مورد خلق و خوی افراد دیگر (مانند کاسترو) می‌دهند (مقاله‌ای در ستایش کاسترو نوشت) حتی اگر آن رفتار دارایعلت موقعیتی (به طور تصادفی از کاسترو خواسته شد).

نمونه های خطای اسناد اساسی

وقتی از شریک زندگی خود پیامی دریافت نمی کنید، تصور می کنید که او به جای اینکه با فرض اینکه ممکن است مشغول باشند (موقعیت).

کسی که پشت سر شما رانندگی می کند ماشین خود را مکررا بوق می زند. شما به جای اینکه فرض کنید برای رسیدن به بیمارستان عجله دارند (موقعیت) استنباط می کنید که آنها یک فرد آزار دهنده هستند (موقعیت).

وقتی والدینتان به خواسته های شما گوش نمی دهند، فکر می کنید آنها به خواسته های شما گوش نمی دهند. بی توجهی (مخالفت)، به جای در نظر گرفتن احتمال غیر واقعی بودن یا مضر بودن خواسته های شما (موقعیت).

چه چیزی باعث خطای اسناد اساسی می شود؟

1. ادراک رفتار

خطای اسناد بنیادی از نحوه درک ما از رفتار خود و رفتار دیگران ناشی می شود. وقتی رفتار دیگران را درک می کنیم، اساساً آنها را در حال حرکت می بینیم در حالی که محیط آنها ثابت می ماند.

این باعث می شود که آنها و عملکردشان در مرکز توجه ما قرار گیرند. ما رفتار آنها را به محیطشان نسبت نمی دهیم زیرا توجه ما از محیط منحرف شده است.

برعکس، وقتی رفتار خود را درک می کنیم، وضعیت درونی ما ثابت به نظر می رسد در حالی که محیط اطراف ما تغییر می کند. بنابراین، ما بر محیط خود تمرکز می کنیم و رفتار خود را به تغییرات رخ داده در آن نسبت می دهیم.

2. ساختپیش‌بینی‌های مربوط به رفتار

خطای اسناد بنیادی به افراد امکان می‌دهد اطلاعاتی درباره دیگران جمع‌آوری کنند. دانستن تا آنجا که می توانیم در مورد دیگران به ما کمک می کند تا در مورد رفتار آنها پیش بینی کنیم.

ما تعصب داریم که تا حد امکان اطلاعات بیشتری را درباره افراد دیگر جمع آوری کنیم، حتی اگر منجر به اشتباه شود. انجام این کار به ما کمک می کند تا بدانیم دوستان ما چه کسانی هستند و چه کسانی نیستند. چه کسانی با ما خوب رفتار می کنند و چه کسانی با ما رفتار نمی کنند.

از این رو، ما به سرعت رفتار منفی دیگران را به خلق و خوی آنها نسبت می دهیم. ما آنها را مقصر می دانیم مگر اینکه خلاف آن را متقاعد کنیم.

در طول زمان تکاملی، هزینه های استنباط اشتباه در مورد وضعیت یک فرد بیشتر از هزینه های استنباط اشتباه در مورد وضعیت آنها بود.2

به عبارت دیگر، اگر کسی تقلب کند، بهتر است به آنها برچسب فریبکار بزنید و از آنها انتظار داشته باشید که در آینده نیز همین رفتار را داشته باشند تا اینکه موقعیت منحصر به فرد آنها را مقصر بدانید. سرزنش کردن موقعیت منحصر به فرد یک فرد، چیزی در مورد آن شخص و نحوه رفتار او در آینده به ما نمی گوید. بنابراین ما کمتر به این کار تمایل داریم.

عدم برچسب زدن، تحقیر و تنبیه یک متقلب عواقب شدیدتری در آینده برای ما خواهد داشت تا اینکه به اشتباه او را متهم کنیم، جایی که چیزی برای از دست دادن نداریم.

3. "مردم آنچه را که لیاقتش را دارند به دست می آورند"

ما تمایل داریم باور کنیم که زندگی منصفانه است و مردم آنچه را که لیاقتش را دارند به دست می آورند. این باور به ما احساس امنیت و کنترل به صورت تصادفی می دهدو دنیای آشفته اعتقاد به اینکه ما مسئول اتفاقاتی هستیم که برایمان اتفاق می‌افتد، به ما احساس آرامش می‌دهد که در مورد آنچه برایمان اتفاق می‌افتد حرفی برای گفتن داریم.

صنعت خودیاری مدت‌هاست که از این تمایل در مردم سوء استفاده می‌کند. هیچ ایرادی ندارد که بخواهیم با این باور که خودمان مسئول هر اتفاقی هستیم که برایمان اتفاق می افتد، خودمان را آرام کنیم. اما با خطای انتساب اساسی، چرخش زشتی را طی می کند.

هنگامی که فاجعه ای برای دیگران اتفاق می افتد، مردم تمایل دارند قربانیان را مقصر تراژدی خود بدانند. غیرمعمول نیست که مردم قربانیان تصادف، خشونت خانگی و تجاوز جنسی را مقصر آنچه برایشان اتفاق افتاده مقصر بدانند.

افرادی که قربانیان را به خاطر بدبختی‌هایشان مقصر می‌دانند، فکر می‌کنند که با این کار به نوعی از آن بدبختی‌ها مصون می‌شوند. "ما مانند آنها نیستیم، بنابراین هرگز برای ما اتفاق نخواهد افتاد."

منطق "مردم آنچه را که لیاقتشان را دارند" اغلب زمانی اعمال می شود که همدردی با قربانیان یا سرزنش مقصران واقعی منجر به ناهماهنگی شناختی می شود. . ابراز همدردی یا سرزنش مقصر واقعی برخلاف آنچه قبلاً باور داشتیم، عمل می‌کند و باعث می‌شود تا تراژدی را به نحوی منطقی کنیم.

به عنوان مثال، اگر به دولت خود رأی دادید و آنها سیاست های بین المللی بدی را اجرا کردند، برای شما سخت است که آنها را مقصر بدانید. در عوض، برای کاهش ناهماهنگی شما و تایید مجدد ایمان خود به دولتتان، خواهید گفت: «آن کشورها مستحق این سیاست‌ها هستند».

4. تنبلی شناختی

دیگردلیل خطای اسناد اساسی این است که افراد تمایل به تنبلی شناختی دارند به این معنا که می خواهند چیزهایی را از حداقل اطلاعات موجود استنتاج کنند.

وقتی رفتار دیگران را مشاهده می کنیم، اطلاعات کمی در مورد موقعیت بازیگر داریم. ما نمی دانیم که آنها چه چیزی را پشت سر گذاشته اند یا از آن گذشته اند. بنابراین رفتار آنها را به شخصیت آنها نسبت می دهیم.

برای غلبه بر این تعصب، باید اطلاعات بیشتری در مورد وضعیت بازیگر جمع آوری کنیم. جمع آوری اطلاعات بیشتر در مورد موقعیت بازیگر نیاز به تلاش دارد.

مطالعات نشان می دهد که وقتی افراد انگیزه و انرژی کمتری برای پردازش اطلاعات موقعیتی داشته باشند، خطای اسناد اساسی را تا حد زیادی مرتکب می شوند.3

5 . ذهنیت سازی خود به خودی

وقتی رفتار دیگران را مشاهده می کنیم، تصور می کنیم که این رفتارها محصول حالات ذهنی آنهاست. این را ذهنی سازی خود به خودی می نامند.

ما این تمایل را داریم زیرا حالت های ذهنی افراد و اعمال آنها اغلب مطابقت دارد. از این رو، ما عملکرد افراد را شاخص‌های قابل اعتمادی از حالات روانی آن‌ها می‌دانیم.

حالت‌های ذهنی (مانند نگرش‌ها و مقاصد) از این نظر که موقتی‌تر هستند، مانند تمایلات نیستند. با این حال، حالات ذهنی ثابت در طول زمان می تواند نشان دهنده تمایلات پایدار باشد.

تحقیق نشان می دهد که فرآیند ذهنی سازی خود به خودی می تواند باشد

همچنین ببینید: تعصب Actorobserver در روانشناسی

Thomas Sullivan

جرمی کروز یک روانشناس و نویسنده با تجربه است که به کشف پیچیدگی های ذهن انسان اختصاص دارد. جرمی با اشتیاق به درک پیچیدگی‌های رفتار انسانی، بیش از یک دهه است که به طور فعال در تحقیق و تمرین شرکت داشته است. او دارای مدرک دکتری است. در روانشناسی از یک موسسه مشهور، جایی که او در روانشناسی شناختی و عصب روانشناسی تخصص داشت.جرمی از طریق تحقیقات گسترده خود بینش عمیقی نسبت به پدیده های روانشناختی مختلف از جمله حافظه، ادراک و فرآیندهای تصمیم گیری ایجاد کرده است. تخصص او همچنین در زمینه آسیب شناسی روانی با تمرکز بر تشخیص و درمان اختلالات سلامت روان گسترش می یابد.اشتیاق جرمی به اشتراک گذاری دانش باعث شد تا او وبلاگ خود را با نام «درک ذهن انسان» تأسیس کند. او قصد دارد با گردآوری مجموعه وسیعی از منابع روانشناسی، بینش های ارزشمندی را در مورد پیچیدگی ها و تفاوت های ظریف رفتار انسانی در اختیار خوانندگان قرار دهد. از مقالات تامل برانگیز گرفته تا نکات کاربردی، جرمی یک پلتفرم جامع برای هر کسی که به دنبال افزایش درک خود از ذهن انسان است ارائه می دهد.جرمی علاوه بر وبلاگ خود، زمان خود را نیز به تدریس روانشناسی در یک دانشگاه برجسته اختصاص می دهد و ذهن روانشناسان و محققان مشتاق را پرورش می دهد. سبک تدریس جذاب و تمایل واقعی او برای الهام بخشیدن به دیگران، او را به استادی بسیار محترم و مورد تقاضا در این زمینه تبدیل کرده است.مشارکت جرمی در دنیای روانشناسی فراتر از دانشگاه است. او مقالات تحقیقاتی متعددی را در مجلات معتبر به چاپ رسانده و یافته های خود را در کنفرانس های بین المللی ارائه کرده و در توسعه این رشته مشارکت داشته است. جرمی کروز با فداکاری قوی خود برای پیشبرد درک ما از ذهن انسان، همچنان به الهام بخشیدن و آموزش خوانندگان، روانشناسان مشتاق و محققان همکار در سفرشان به سوی کشف پیچیدگی های ذهن ادامه می دهد.